اسدالله تجریشی
قضیهِ صلیب سرخیها
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - گروه تاریخ (تدوینگر)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

قضیهِ صلیب سرخیها

‏یک وقتی قضیه صلیب سرخی ها تو دنیا سر و صدا راه انداخته بود‏‎[1]‎‏. سیزده‏‎ ‎‏سال بود که در زندانهای ایران به روی آنها باز نشده بود. مکرر‏‎ ‎‏می خواستند به ایران بیایند، ولی شاه قبول نمی کرد. تا اینکه مسئول آن‏‎ ‎‏زمان صلیب سرخ با شاه به تفاهم رسیدند که افراد صلیب وارد زندانها‏‎ ‎‏بشوند دو گزارش تهیه کنند؛ یکی را برای صلیب سرخ و یکی هم برای‏‎ ‎‏شاه بفرستند. قرار شد مسائل در رسانه ها مطرح نشود. شاه از آنها سه -‏‎ ‎‏ چهار ماه وقت خواست و تو این مدت گروههای مختلفی دکتر و‏‎ ‎‏کارشناس فرستاد داخل زندان که بچه ها را معاینه کنند و آثار شکنجه ها‏‎ ‎‏را ببینند و گزارش تهیه کنند. وقتی این گزارش به دست شاه رسید،‏‎ ‎‏فـهمید اوضاع خیلی خراب است. می خواست از زیر دعوت‏‎ ‎‏صلیب سرخی ها در برود، ولی دیگر دیر شده بود. قضیه بازدید‏‎ ‎‏صلیب سرخی از زندانهای ایران در دنیا پیچیده بود.‏

‏دو - سه روزی را صلیب سرخی ها به بازدید از زندان قصر اختصاص‏‎ ‎‏دادند. شخصی بود به نام سرهنگ زمانی که رئیس زندان قصر بود. فرد‏‎ ‎‏بسیار خبیث و ناپاکی بود. این سرهنگ مکرر نیروهایش را با چوب و‏‎ ‎‏چماق به داخل بند می آورد و بچه های مذهبی را می زد که چرا تو نماز‏‎ ‎‏می خوانی؟ چرا در سلول نماز جماعت برگزار می کنید؟ او می گفت:‏‎ ‎‏خدایِ من شاه است. هر کس خدا را می خواهد ببیند، به اعلیحضرت‏‎ ‎

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 102

‏نگاه کند. وی همراه صلیب سرخی ها از زندان بازدید می کرد‏‎[2]‎‏.‏

‏روز ملاقات، خانواده ها کلی مرغ و گوشت و میوه و انواع شیرینی ها‏‎ ‎‏را برای زندانیانشان آورده بودند. یکی از مأموران صلیب سرخ به زبان‏‎ ‎‏انگلیسی پرسید : اینها چیست؟ سرگرد هم گفت : اینها را ما برای زندانیان‏‎ ‎‏تهیه کرده ایم. غافل از اینکه بچه ها موضوع را فهمیدند و مأمور را کناری‏‎ ‎‏کشیدند و حقایق را برایش بازگو کردند.‏

‏وقتی آنها توضیح خواستند، برای صحبت کردن با صلیبی ها، از آنها‏‎ ‎‏خواستیم که مأموران را از خود دور کنند تا بتوانیم حرفهایمان را بزنیم.‏‎ ‎‏آنها هم قبول کردند. وقتی داشتیم با آنها صحبت می کردیم، مأمورین از‏‎ ‎‏پشت شیشه ها ناظر بودند و به بچه ها دندان قروچه می رفتند. یعنی مسائل‏‎ ‎‏را بازگو نکنید. ایجاد رعب و وحشت می کردند. بچه ها هم دیگر اعتنا‏‎ ‎‏نمی کردند. وسط حیاط حوض آبی بود و کنارش درخت سیبی داشت.‏‎ ‎‏بچه ها هم داخل حوض، آب تنی می کردند. برای صلیب سرخی ها که پنج‏‎ ‎‏نفر بودند، میز و صندلی زیر درخت آوردند. هندوانه و میوه هم برایشان‏‎ ‎‏گذاشته بودند. مترجم آنها آقای حسین شریعتمداری‏‏ بود که به زبان‏‎ ‎‏انگلیسی تسلط داشت. حرفهای بچه ها را ترجمه می کرد و تکراریها را‏‎ ‎‏حذف می کرد.‏

 

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 103

  • . قضیه صلیب سرخ هم زمان با روی کار آمدن جیمی کارتر، رئیس جمهورِ دموکرات امریکا اوج گرفت.
  • . منصور  زمانی  فرزند حبیب الله، رئیس زندان سیاسی قصر در سالهای 1352 تا 1357 بود که به خاطر خوش خدمتی در این سِمَت یک سال زودتر درجه تشویقی گرفت و به سرهنگی رسید. او با پیروزی انقلا ب دستگیر و محاکمه شد و در 14 اسفند 1357 در میدان تیر زندان قصر، تیر باران شد.