زمین گیر کردن دشمن در نقاط حساس شلمچه و مبادی ورودی خرمشهر جهت جلوگیری از سقوط شهر هدفی بود که تمام توجهات، سازماندهی و توان و استعداد نیروهای انقلابی در سراسر نقاط خرمشهر را به خود معطوف کرده بود. با این اندیشه شریف قنوتی به عنوان فرمانده بخش مهمی از نیروهای جوان دست به حملات ایذائی و چریکی علیه دشمن زد تا او را از پیشروی بیشتر منصرف نماید: «من همراه شهید دشتی که شهردار آبادان بود، به شلمچه رفتیم و در آنجا با شیخ شریف روبه رو شدیم. احساس کردیم که منطقه زیرنظر او اداره می شود. کارهای آموزش نظامی و تقسیم نیروها توسط سروان امان اللهی که داوطلبانه به منطقه آمده بود، با همکاری شیخ صورت می گرفت. او هم به کار تبلیغ و تقویت روحیه ها می پرداخت و هم به کار رزم. بچه ها پشت سر شیخ، حسین حسین گویان حمله می کردند و چون اسلحه درست و حسابی نداشتیم، ضرباتی به دشمن می زدیم و هنگامی که توانمان از دست می رفت و تعدادی شهید می دادیم، جهت استراحت و تجدید قوا به عقب
برمی گشتیم».
کرمی در خاطرات خود می گوید: «ما پشت سر شیخ می رفتیم و عراقی ها را به عقب می راندیم و پاسگاه شلمچه را آزاد می کردیم. تعدادی از بچه ها شهید و مجروح می شدند. ما خسته می شدیم بعد از کمی استراحت، حاج آقا شریف تعداد زیادی از نیروها را در پاسگاه شلمچه نگه می داشت تا از آنجا حفاظت کنند و بقیه را به سمت گمرک خرمشهر می برد در آنجا نیز بچه ها را توجیه می کرد و بعد از هر حمله مجدداً به مسجد جامع برمی گشتیم. ما چون پشتوانه ای نداشتیم عراقی ها مجدداً مناطق آزاد شده را از ما پس می گرفتند و فردا صبح با دست خالی مجدداً به آنها حمله می کردیم. تعداد عراقی ها زیاد بود و تانک های آنان تا اطراف خانه های خرمشهر می آمد...»
شیخ شریف با تمام توان سعی در گسترش اندیشه مقاومت تاآخرین سنگر و آخرین نفس و آخرین نفر داشت. علی رغم وجود کمّی ها و کاستی ها و القائات دشمن مبنی بر ترک شهر شیخ شریف همچنان بر ایده خود پافشاری می کرد. او می گفت ما باید در خرمشهر بمانیم و از شهر دفاع کنیم حتی اگر ما را قطعه قطعه کنند تا مردم دیگر شهرها مثل آبادان و اهواز متوجه بشوند و بیدار شوند واز شهرهاشان دفاع کنند. چون آن ایام مردم در یک حالت سردرگمی به سر می بردند و هنوز
نمی دانستند چه بر سرشان آمده و اصلاً آمادگی برای دفاع نداشتند. برای همین بود که شیخ شریف اصرار داشت که در خرمشهر بماند و دفاع کند. نظرش این بود که اگر از خرمشهر عقب نشینی کنیم و شهر را تخلیه کنیم عراق به راحتی شهرهای دیگر را تصرف می کند. علی رغم این که بنی صدر اصرار داشت شهر خرمشهر تخلیه شود اما شیخ همچنان ماندن در شهر را اصلح می دانست: «یادم می آید عراقی ها نصف شهر را گرفته بودند فقط پل خرمشهر و سمت مسجد جامع مانده بود. همه به شیخ می گفتند آقا به عقب برگردید و از آن طرف پل دفاع کنید. شیخ فریاد می کشید و آنان را به استقامت دعوت می کرد».