در پلیس راه خرمشهر جلسه ای با حضور ابوالحسن بنی صدر، یوسف کلاهدوز فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سرهنگ رضوی فرمانده ناحیه ژاندارمری خوزستان، سرگرد حسن اقارب پرست، محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، سروان امان اللهی و شریف قنوتی و فرماندهان عالی رتبه منطقه برگزار گردید. پس از بحث و بررسی موقعیتهای خودی و دشمن، شیخ شریف خطاب به بنی صدر گفت: آقای بنی صدر شما فرماندهی کل قوا هستید چرا نیرو نمی فرستید؟ بنی صدر جواب داد: شما از آمدن نیرو چه میدانی؟ چرا ما یک نیرو را فدا کنیم در صورتی که شهروندان می توانند از آن دفاع کنند. شیخ شریف از سخنان بنی صدر برآشفته شد و چوبدستی اش را که در پشتش گرفته بود به بنی صدر نشان داد و گفت: با این حرف هایی که شما می زنید پس باید با این چوبدستی از شهر دفاع کنیم. شما نظرتان بر این است که ما می خواهیم شهر را به اضافه مردمش تحویل بدهیم. بنی صدر گفت: شما که تکنیک رزمی ندارید چرا احساساتی برخورد می کنید؟ شما از جبهه و جنگ چه می دانید؟ این ما هستیم که تشخیص می دهیم. من فرمانده کل قوا هستم. شیخ شریف در جواب حرف های تند بنی صدر گفت: شما چه باشید و چه نباشید تا وقتی ما زنده هستیم سقوط خرمشهر را مانع می شویم، از آن به بعدش را خدا می داند. در این هنگام فرماندهانی که در اطراف بنی صدر نشسته بودند از بنی صدر دفاع کردند و در برابر شریف قنوتی موضع گرفتند. برخی از فرماندهانی که با شخصیت شیخ آشنا
بودند و تلاش ها و فداکاری ها و از جان گذشتگی های وی را در طول چند روز گذشته به چشم خود دیده بودند از طرز برخورد بنی صدر با شیخ ناراحت شدند، اما کاری نمی شد کرد بنی صدر فرمانده کل قوا بود و نمی شد در برابر تصمیم او حرفی زد.
در این هنگام یکی از فرماندهانی که کنار دست بنی صدر نشسته بود با اشاره به شریف قنوتی و یارانش گفت این ها دیوانه هستند. شیخ جواب داد: دیوانه بعدها مشخص می شود که کیست؟ دیوانه همان شخصی است که قصد خیانت دارد ما قصد خیانت نداریم.
دقایقی بعد جلسه به اتمام رسید و بنی صدر و همراهانش به اهواز و تهران برگشتند و شیخ شریف به سمت خرمشهر به راه افتاد. او بسیار غمگین و مبهوت بود. به عینه خیانت ها را می دید اما نمی توانست کاری بکند.
گفتنی است که بنی صدر در آن روز در حضور همه قول داد که تا دو روز دیگر لشکر 77 خراسان را وارد عمل نماید اما این اتفاق هیچ وقت نیفتاد.