مجله کودک 71 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 71 صفحه 23

بسازیم. اجازه بدهید مقداری از این پول را آنجا صرف کنیم.» چهرۀ امام در هم رفت و با تندی گفت: «ابداً اجازه نمی­دهم.» همگی سرشان را پایین انداختند. مرد در حالی که سعی می­کرد اشتباهش را جبران کند معذرت خواست و از طرف خودش و همراهش خواهش کرد آقا پول را قبول کند. آقا شروع به صحبت کرد؛ درست مثل یک مراد برای مریدهایش. گفت: «جزء شؤون اسلامی مسلمانان هر منطقه است که برای خودشان مسجد بنا کنند. این از شؤون زندگی مسلمانان است. مسلمانی که در مکانی زندگی می­کنند، نباید مسجد داشته باشند؟ آیا مُهری که می­خواهی داخلجیبت بگذاری و با آن نماز بخوانی من باید بخرم؟ اگر می­خواهی نماز بخوانی،باید مهرش را هم خودت بخری. در یک منطقه که عّده­ای مسلمان هستند، نیاز به مسجد دارند. من نمی­توانم از سهم امام پول بدهم تا مسجد بسازند. من از سهم امام چطور اجازه بدهم که شما در شؤون زندگی خودتان مصرف کنید؟» آن وقت نگاه پر معنایی به ما انداخت و با همان جدّیت ادامه داد: «بله، اگر در منطقه­ای. فرض کنید بهائی نشین باشد. مسجد ساختن برای دعوت به دین و تبلیغ دین است، حسابش جداست». مردانی که آمده بودند، کیف پول را تحویل دادند، تشکّر کردند و رفتند. جلسه هم تعطیل شد. من مثل بقیه طلبهها واقعاً خوشحال بودم. خوشحال از اینکه هر رفتار استاد یک درس تازه بود و یک دلیل خوب برای حاضر شدن در جلسه­های بعدی.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 71صفحه 23