نی بر لبهای خدا
عرفان نظرآهاری
من نی ام، همان نی که خدا بر لبهایش میگذاشت و مینواخت. همان نی که موسیقیاش در هفت آسمان میپیچید و با صدایش سیاره-ها میرقصیدند و ستارهها پولک میپاشیدند.
با این صدا بود که خاک، شکوفه گیلاس میشد و زغال، تکههای روشن الماس، جوجه گنجشک با این صدا سر از تخم در میآورد و سینه سرخ، با این صدا عاشق میشد.
من نی ام
من نی ام، خدا مرا به لبهایش میگذارد و مینوازد، اما ترانهام گم شده است. دیگر آهنگم در خلوت خدا نمیپیچد.
شیطان میگذرد و میخندد و میگوید: "دیدید انسان با خودش چه کرد"، و صدای خنده-هایش در پردههای آسمان میپیچد.
کاش کسی بود که به من میگفت آهنگهای من کجاست...
فرشتهای آرام به سراغم میآید و می-گوید: "نی نازنین خدا، من می-دانم... تو فراموش کردی و یادت رفت که نی اگر خالی نباشد، نوایی ندارد. در خالی نی، هزار ترانه است، هزار نغمه و سرود، اما تو آنقدر پری که نفس خدا از تو عبور نمی-کند. خلوت کن و خالی باش تا دم خدا از تو بگذرد، تا هستی، دوباره ترانهات را بشنود". فرشته این را میگوید و من گریه میکنم برای نی ای که بی صدا بر لبهای خدا مانده است.
آسمانیها
از پدرم اسمشو یاد گرفتم
وقتی چشام به روی دنیا وا شد
هنوز تو قنداقه بودم - یا علی-
گفت و منو بغل گرفت و پا شد
تو عالم بچگی و سادگی
وقتی غمی دنیامو تاریک میکرد
پدر میگفت یا علی و پا میشد
منو به آسمونا نزدیک میکرد
یا علی و یا علی و یا علی
از رگ مادر توی خونم میریخت
شبای تشنه وقتی شیرم میداد
طعم علی روی زبونم میریخت
علی کلید خونه خدا بود
قفل دل شکسته رو وا میکرد
علی مث فرشته های معصوم
با گریه دنیا رو تماشا می-کرد
ماه شبای مشق بچگیهام
عکس علی بود که تو چشمه میریخت
وقتی علی رو مینوشتم رو خط
نام علی برام کرشمه میریخت
بچگیهام عمریه رفته از یاد
با اونکه از غصه دارم تا میشم
دخترمو وقتی بغل میکنم
بازم میگم یا علی و پا میشم
عبدالجبار کاکایی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 01صفحه 25