مجله نوجوان 01 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 01 صفحه 16

سخن آغاز آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد یک سبد سلام خیلی وقت­ها پرداختن به یک سوژه در یک یا دو صفحه با یک عکس و یک تیتر، آدم را راضی نمی­کند. گاهی وقتها آدم دلش می­خواهد روی یک سوژه، کلی حرف بزند و کلی حرف بشنود. تازه وقتی با تمرکز روی یک سوژه فکر می­کنیم، می­بینیم که چقدر حرف ناگفته دربارة این سوژه باقی می­ماند و تا به حال هیچ کس چیزی راجع به آن نگفته است، به خاطر همین تصمیم گرفته­ایم چند صفحه را به یک سوژه اختصاص بدهیم و راجع به همین سوژه، کلی عکس و شعر و داستان و مقاله و گزارش و مصاحبه چاپ کنیم. در شمارة آغازین ((آتش))، سوژه طلایی ماست و کلی راجع به آتش پرحرفی کرده­ایم. اگر حرفهایمان راجع به آتش جالب نبود، شما ببخشید؛ به هر حال تجربه اولمان است و شمارة اول نشریه. قول می­دهیم هفتة بعد راجع به کشتی حرفهای قشنگتری بزنیم. من به شعله مهرتو ایمان دارم محبوبه ابراهیمی صبحگاه سراسیمه از غار بیرون آمد تا پرده از راز حادثه­ای که شب پیش بر جهان رفته بود، بردارد. بوی دود درختان و گیاهان سوخته را به سینه فرو کشید و در زمین به راه افتاد. درختان به اشاره سرانگشتش فرو می­ریختند، سنگها کف پاهایش را می­سوزاندند، اما هنوز پی به راز آن حادثه نبرده بود. گرسنه­اش شد، از ناچاری دست به لاشه جانوری سوخته برد و تکه­ای از آن را به دهان گذاشت. ناگاه هراس آن حادثه به امیدی شگفت و ابدی پیوند خورد. باد تکه­ای از چوب درختی را که هنوز شعله می­کشید، شعله­ور­تر کرد او آن شعله را با شاخه درختی به غار خود برد. هزاران سال بعد باستان شناسان آن شعله ابدی را در جام­های مسی و مفرغی، در سنگ نبشته­هایی با نقش خورشید، در تابوت­هایی آکنده از زیورآلات و از بین ابزار جنگ و دفاع از دل آن غار بیرون کشیدند. بدین ترتیب سالها انسان از آن شعله نور گرفت. رنج گرسنگی، سرما و هراس خود را با آن شعله فرو نشاند، اما هیچگاه تصور نمی­کرد شعله­ای که آن روز به غار خود برد، تکه­ای از هویت و تمدن او شود. اما آن شعله بعدها در انسان سر به عصیان گذاشت، از دل تمدن جنگ بیرون آمد و به دنبال آن، زمین از آسیب ایمن نماند. هر که از راه رسید، به نفع خود از آن بهره برد. آن شعله طمع کیمیاگران را فرونشاند. جواهرفروشان را لعل داد و خردمندان را عبرت. و تو، تو که این همه سال به انسان نگریستی. تو که این همه سال انسان را دوست داشتی، چون طغیان او دیدی، ندا در دادی که : ((بترس از این شعله!)) و انسان فراموشکار و مغرور، تو را و محبت تو را و نوایت را نشنیده گرفت. کم کم زمان آن رسید که وعده­ات محقق شود و آن شعله که روزی انسان را گرم می­کرد، بسوزاندش. اما مگر از تو در حق انسان چیزی جز مهر انتظار می­رود؟ و انسان حالا از دل شعله­ها صدایت می­کند: ((من به خاصیت شعله مهر تو ایمان دارم.)) مرا بسوزان و انسانی غیر از این که هستم، از دل شعله­ها بیرون بیاور. از گذشته­های آتش به وجود آمدن آتش و یا به عبارت بهتر کشف آن توسط انسان مربوط است به قرون ماقبل تاریخ انسان اولیه مانند باقی حیوانات، خام­خوار بود اما در شبی طوفانی ناگهان برقی از آسمان به مکانی نزدیک؛ جایی که انسان­ها نشسته بودند برخورد کرد و در نتیجه این برق و اصابت آن به چوب­ها و برگ­های درختان اطراف، انسان برای نخستین بار موفق به دیدن آتش شد. وقتی این آتش برای اولین بار ایجاد شد، نخستین خواصی که در آن بارز بود، نور و گرمای حاصل از سوختن برگ­ها و یا همان آتش بود. پس دریافت، که این آتش می­تواند بسیاری از نیازهای او را برآورده کند و انسان مجبور است برای حفظ، بقا و به دست آوردن آرامش و راحتی بیشتر به حفظ آن آتش نخستین همت بگمارد. به همین منظور، این قانون در جامعه اولیه به تصویب رسید که تمام افراد جامعة نخستین برحسب نوبت از آتش مقدس حفاظت و از نابودی آن جلوگیری کنند. حفظ این آتش که البته حالتی مقدس برای بشر داشت بسیار مشکل و وقت­گیر بود. اما کمکی که آتش به حفظ، بقا، روشنایی، گرما و پخت­و­پز گوشت می­کرد، بسیاری از این دشواری­ها را آسان کرده بود. پس از سالها و با کشف سنگ آتش زا، یکی از بزرگترین اختراعات بشری یعنی ایجاد آتش در تاریخ به ثبت رسید. با این اختراع دیگر افراد جامعة نخستین مجبور نبودند در هر زمان و شرایطی از آتش مقدس محافظت کنند. شاید نتوان آتش اولیه را اختراع نامید، اما ایجاد آتش بوسیله سنگ­های آتش زا، (یا به زبان امروزی چخماخ) مسلماً یکی از با ارزشترین اختراعات بشر تا به حال بوده است. 2- تأثیر آتش در فرهنگ در طی قرن­ها رابطة تنگاتنگی بین آتش با پیشرفت­های فرهنگی بشر بوده است و هر چه به تاریخچه و گذشته آتش مربوط باشد می­تواند ما را در پیدا کردن رد پا یا ریشه­ای از آتش در فرهنگ­های کهن و سیر تدریجی پیشرفت آن یاری کند. چون ریشه­های اخلاقی و رفتارهای تک تک افراد یک جامعه به شدت به باورهای فرهنگی آن جامعه بستگی دارد، می­توان گفت که افراد جوامعی که فرهنگشان با آتش در آمیخته است و حتی ردپایی از آتش در فرهنگشان وجود دارد. بیش و کم تحت تأثیر این عنصر هستند. برای مثال، یک تحقیق روان شناسی نشان می­دهد که افرادی که در باورهایشان؛ عقایدشان و یا حرفهایشان به آتش بها می­دهند و یا در فرهنگ گذشتة آن ها آتش عاملی مقدس بوده است و یا این که در دین و مذهب آن ها آتش عنصری مبارک و مقدس است، تحت تأثیر این ارادت و محبت به آتش، افرادی خونگرم، فعال و البته تندخو هستند و مصداق بارز این موضوع را می­توان در کشورهای غربی، زرتشت نشین، بودایی و ایران مشاهده کرد. (همان طور که می­دانید دین مردم ایران قبل از اسلام زرتشت بوده است.)

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 01صفحه 16