مجله نوجوان 26 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 26 صفحه 19

سوژه طلایی کلاه خود را قاضی کردن خود را در جایگاه قضاوت قرار دادن و در مورد دعوا قضاوت کردن. کلاهش پس معرکه است! اشاره به کسی است که شکست خورده و بی بهره مانده و حال روزگار بدی در انتظارش است. کلاه کسی را برداشتن به عبارتی کلاه بر سر گذاشتن است. به معنی مال کسی را به قصد آنکه باز پس ندهند به قرض بگیرند. کلاه کل (کچل) را آب برد ، گفت به سرم فراخ (گشاد) بود. کلی را سر از زخم ناسور بود ز خارش توانش ز تن دور بود نار یکی رود خارید سر کلاهش فتاد اندر آن رود در چو ناچار نومید شد از کلاه دورن آه آه و برون قاه قاه بیاران چنین گفت کاین ز شگلاخ بد از بهر این کله کل ، فراخ ملک الشعرای بهار و اما کلاه و استفاده ادبی زیبای آن در این بیت : کله گوشه خورشید چون پدید آمد ستارگاه بحقیقت فرو نهند کلاه ارزقی کلاه را برای سرما و گرما نمی گذارند. اشاره به این سخن دارد که مرد باید دلیر و شجاع باشد و در مثل کلهش برای حفاظت از گرما و سرما نیست. کلاه را که به هوا انداختی ، تا به سر برگردد ، هزار چرخ می خورد. اشاره به بازیهای روزگار و اتفاقات غیرقابل پیش بینی زندگی دارد. شنیده ای که کلاهی چو افکنی به هوا هزار چرخ زند تا رسد دوباره به سر قاآنی در انداز سنگی به بالا دلیر دگرگون شود کار کاید به زیر نظامی این مثل با کلمه سیب هم آمده است ، سیب را که به هوا انداختی ، تا به زمین برسد ، هزار چرخ می خورد. کلاه رفعت و تاج سلمیان به هر کل کی رسد حاشا و کلا مولوی این بیت با اشاره براینکه کلاه با ارزش و تاج پادشاهی به کل (کچل) نمی رسد ، می خواهی لیاقت انسانها را برای رسیدن بر مقامها نشان دهد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 26صفحه 19