مجله نوجوان 26 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 26 صفحه 20

سوژه طلایی کلاه در تهران قدیم مرجان کشاورزی آزاد در زمان های گذشته ، مردم تهران ، لباس و پوشش خاصی داشتند. مثلا مردان تهران حتما باید کلاه به سر می گذاشتند. کلاه برای مردها به اندازه چادر و پوشش برای زن ها اهمیت داشت و اگر مردی کلاه به سر نمی گذاشت ، باعث سرافکندگی و شرمندگی می شد. بی کلاهی ، نشانه بی ادبی یا دیوانگی بود. برای همین هم مردم فقیر و ثروتمند ، کلاه های مختلفی به سر می گذاشتند که نشان ذهنده مقام و موقعیت آنها بود. اهمیت کلاه به حدی بود که حتی موقع خواب هم از کلاه مخصوصی به نام شب کلاه استفاده می کردند. زیر هر کلاه ، عرقچین مخصوصی داشتند که اگر در جایی مجبور می شدند کلاهشان را از سر بردارند ، سرشان بدون کلاه نماند! نیاز مردم به کلاه موجب شده بود که برخی از فروشندگان بازار به کار کلاه فروشی مشغول شوند؛ یعنی دکان هایی مخصوص فروش کلاه ، در کنار سایر دکان ها برپا بود. کلاه ها از جنس های مختلف ساخته می شد. برخی از آنها نمدی بود ، برخی پوستی و بعضی مقوایی ، که هرکدام از اینها اندازه و شکل های مختلفی داشتند. بعضی بلند ، بعضی کوتاه و بعضی گرد و یا استوانه ای بود. کلاه های پوستی از پوست گوسفند و بره و سنجاب و سمور ساخته می شدند و به همین دلیل هم قیمت های مختلفی داشتند و هرکس با توجه به درآمد و ثروتش کلاهی را بر می گذاشت. کلاه فروش وقتی می خواست کلاهی را به مشتری بفروشد ، آن را در کاغذ می پیچید ، به طوری که کاغذ کاملا فرم کلاه می گرفت. گاهی پیش می آمد که خریدار ، کلاه را با کاغذش برسرمی گذاشت تا همه بدانند که کلاه او تازه است. حتی بعضی مواقع وقتی که کاغذ کلاه براثر استفاده زیاد ، پاره و کثیف می شد ، کاغذ دیگری را به آن می پیچیدند و باز هم کلاه را با کاغذ بر سر می گذاشتند. بعدها ، به کلاه ها ، تکه کاغذی با نخ آویزان می کردند و اندازه یا مشخصات کلاه را روی آن می نوشتند تا خریدار با توجه به آن مشخصات ، کلاه موردنظر خود را انتخاب کند. خیلی ها هم کلاه را با همان نخ و کاغذ آویزان از آن ، بر سر می گذاشتند تا همه بدانند که کلاه را تازه خریده اند! حتی اگر مجبور می شدند ماه ها از نخ و کاغذ آن مراقبت کنند. بعدها که کلاه پهلوی وارد بازار شد ، اندازه و مشخصات کلاه بر تکه کاغذ ، نوشته شده و جلوی کله یعنی بالای لبه آفتابگیر آن چسبانده می شد. خیلی ها این کاغذ را با سریشم محکم می کردند تا به مرور زمان از کلاه کنده نشود و همچنان تازه بماند! اهمیت کلاه بین مردم باعث شد که کم کم اصطلاحات و ضرب المثل های مختلفی در ادبیات شفاهی و گفتار روزمره آنها پیدا شود. مثلا هرگاه کسی می خواست از شدت فقر و بی پولی خود بگوید ، می گفت : «آن قدر بی پول هستن که باید به جای کلاه ، پوست هندوانه بر سر بچه هایم بگذارم» کلاه برای مردها نشانه مردی و مردانگی بود و به همین دلیل هم آنها که نمی توانستند کلاه بخرند ، با شال یا دستمال سر خود را می پوشاندند. یکی دیگر از مثل هایی که بسیار به کار برده می شد این بود که می گفتند: «کلاه را برای سرما و گرما نمی گذارند ، برای شرف و مردانگی برسر می گذارند.» و هرگاه کسی می خواست دیگری را به چیزی قسم دهد می گفت : «تو را به کلاه مردانه ات قسم» رفته رفته ، با آغاز کشف حجاب و رواج یافتن انواع مدل های لباس فرنگی ، اهمیت و ارزش بعضی پوشش ها ، کمرنگ و فراموش شد و مردها کلاه را برای محافظت از سرما و گرما برسر می گذاشتند. کلاه اندازه پدر من آی کیو بالا است. او به مدها و رنگ ها فکر نمی کند. مدل های روز را کلاه گشادی می داند که تا خرخره آدمها پایین آمده. اول هرفصل که موقع خرید می شود او یک ماه دیرتر دست به کار می شود. می گوید بگذار اون کلاه گشاد را مردم برده باشند. برای من کلاه اندازه خوب است. هر فصل لباسهای فصل قبل را ما می خریم که به خاطر فصل جدید پول بیشتری نداده باشیم. تابستانها لباسهای گرم را تحمل می کنیم و زمستانها در لباسهای نازک می لرزیم. در عوض پدرم خوشحال است. کاسبهای محل ما همیشه منتظر پدر من هستند. زهرا صفایی زاده

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 26صفحه 20