مجله نوجوان 115 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 115 صفحه 15

کاغذنمکی اگر و آن گاه...ها! مریم شکرانی - اگر یک روز اتوبوس سوار شدی و دستت نشکست و انگشت پایت لای دراتوبوس قطع نشد و ستون فقراتت زیگزاگی نشد و دک و دهان وسیستم ریخت و قیافه­ای­ات سرویس کلّی نشد و کیفت به سلامتی تا آخر مدّت مثل آدم به شانه ات آویزان ماند و کفشت پِرِس نشد و آرزوی یک ذرّه نشستن به جیگرت لک نزد مطمئن باش آن روز سیزده بدر بوده است. - اگر یک روز موقع سوار شدن به مترو همه پشت آن خط قرمزه ایستادند و آدمی لای در مترو نصف نشد و توی قطار هیچ بوی گندی به دماغت که نخورد هیچ خیلی هم بوهای خوب خوب حس کردی و موقع سوار شدن به مترو تورا با کلّه به درو دیوار قطار شوت نکردند و یک بچّۀ فالگیر موی دماغت نشد وتوانستی بلاخره بفهمی صندلی مترو چه رنگی است آن گاه مطمئن باش در شهری غیر از تهران سوار مترو شدی. - اگر یک روز جنابعالی متقاعد شدی که لواشک و پفک ارزش غذایی ندارد ونیوتن با هیتلر فرق اساسی دارد و آدم بدون امکانات چت کردن و24 ساعته بهاینترنت وصل بودن هم می تواند بالاخره یک نمره بیاورد! و پدر و مادرش را از خطر عقدهای شدن برهاند و رتبه اوّل شدن قندکی زاده و نمرات شاهکار تو ربطی به معضل رابطه واحساس معلّمان نسبت به ریخت آدمها ندارد و نداشتن سِت پانصد هزار تومانی اسکیت هیچ نقشی درتخریب شخصیت آیندۀ حضرتعالی نخواهد داشت و... آن گاه من چه خاکی به سرم بریزم که نوجوان گوگوری مگوری طنزهایم، زیادی بزرگ و عاقل شده است؟! - اگر یک روز پدر بنده احساس کرد که شخصیتش هیچ گونه وجه اشتراکی با آنره ژید و فردوسی وحافظ و سعدی و لقمان حکیم وسقراط وافلاطون وانیشتن نداردو24 ساعته تصمیم به انتشار نامههای بسیار حکیمانه اش نسبت به بنده نگرفت و به جایزه ادبی نوبل نیز فکر نکرد و انتظار نداشت که بنده روی تمام حکما و خردمندان دنیا اعم از قدیم و جدید را حسابی کم بکنم و از ایشان به عنوان عامل اصلی موفقیّتم یاد بنمایم آن گاه کلّ فک و فامیل نگران سلامتی پدر بنده خواهند شد. اگر...

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 115صفحه 15