مجله نوجوان 115 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 115 صفحه 31

همۀ نامهای تو تو را می خوانم ای خالق، که هر چیز را بهاندازه می آفرینی؛ نه این که آفریدهای؛ زیرا جریان آفرینش تو را آغاز و پایانی نیست و همواره در آفریدنی. تو را می خوانم ای باری، که بی سابقه و پیشینه، آنچه بخواهی پدید می آوری و از آنچه پدید می آوری بی نیازی. تو را می خوانم ای مصوّر، که نگارندۀ هر چه هست تویی و آراینده کائناتی. تو را می خوانم ای غفّار، که بسیار آمرزنده تنها تویی و تویی که گناهان را می پوشانی؛ غفران تو را کرانهای نیست و برای بازگشت به تو، همیشه درهای مهربانی بی کرانت گشوده است. تو را می خوانم ای قهّار، که هر چه می خواهی، همان خواهد شد و کسی را یارای ایستادن در برابر تو نیست. تو را می خوانم ای وهّاب که بی چشمداشت می بخشی و بیش از آنچه شایستۀ بنده است. ترنم کلمات یکی دیگر از بی شمار بهارهای خداوند آمده است، درختان «ایاک نعبد» گفتهاند و شکفتهاند. در هیجان درختها، نام خداوند گل کرده است. هر برگ، کلمهای شده، هر شاخه، آیهای. نور و نسیم، بوی خدا را می پراکنند و تکان درختها از خدا آکنده است. در رگهای درختها، شیرۀ حیات می گردد. درخت، نور و سرور نوشیده است. درخت مستانه می رقصد. درخت، موسیقی نهان جهان را شنیده است که خاموش است اما سرشار از حرفهای تازه. ذکری عظیم در ضربان درخت، موج می زند؛ ایاک نستعین، و درخت بیدار شده است. پرندهها از راه می رسند. پرندهها راز درخت را می دانند. پرندهها راز درخت را می نوشند. پرندهها می خروشند. رودخانهها شریان درختها را گام می زنند. هستی نفسمی کشد. هستی می درخشد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 115صفحه 31