مجله نوجوان 115 صفحه 20

فروردین پارسا ماجراهای آقای فلسفه.... همسر و عروسی آقای فلسفه در شمارۀ قبل با آقای فلسفه به صورت خیلی کلی آشنا شدید. گفته شد که آقای فلسفه آدم خیلی منظمی است و چون ذهن فلسفی و منطقی دارد با همه چیز به صورت کاملاً منطقی و معقول برخوردمی کند. ازجمله مشکلاتی که هنوز بعد از سالها نتوانسته است برای آن راه حلی پیدا کند همسر آقای فلسفه است. همسر آقای فلسفه، نسخۀ کپی شدۀ همسر سقراط مرحوم است؛ بداخلاق، تندخو، تندگو و بد زبان و بسیار پر حرف (به اصطلاح کوچه بازاری غیرفلسفی، غرغرو!) آقای فلسفه اما از اینکه چنین همسری دارد آناندازه که فکر کنید ناراحت نیست وتا بحال هیچ وقت بهاین فکر نیفتاده که همسرش را مثلاً طلاق بدهد یا کتک بزند. فقط سالهاست بهاین موضوع به عنوان یک مشکل فلسفی فکر می کند تا راه حل آن را پیدا کند. اما از طرف دیگر آقای فلسفه از اینکه در عالم فلسفیدن خود مشکل بزرگی چون سقراط که استاد فلسفه است دارد، به نوعی به خود می بالد و خوشحال است؛ چند بار هم تاکنون اشاره کرده است که «مشکل ما مشکل سقراط است.» اما حقیقتاین نیست وشما سربسته بدانید که مشکل آقای فلسفه مشکل سقراطی نیست. گرانتیپ همسر سقراط، از اول همسر بداخلاق و تندگویی بود و بدخلقی او به قول فلاسفه «ذاتی» بود اما مشکل آقای فلسفه باز به قول فلاسفه «عرضی» است، یعنی همسر آقای فلسفه از اول بداخلاق نبود و اتفاقاً بسیار خوش اخلاق ومهربان بود. دوران آشناییاندک و کوتاه مدت آن دو که شامل سه بار سلام کردن در خیابان مجاور دانشکدۀ فلسفه و یکبار حمل یک جعبه پرتقال با فولکس به در خانۀ خانمش بود، دوران خالی از هرگونه تشنّج و بداخلاقی بود. اصل قصۀ بدخلقی همسر آقای فلسفه برمی گردد به بحث جشن و عروسی آقای فلسفه و اتفاقات آن که دراین شماره می خواهیم آن را مرور کنیم. پس مراجعه کنید به صفحۀ بعد...