مجله نوجوان 120 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 120 صفحه 9

- نوجوانی آقای کشاورز، چقدر با زندگی نوجوانان امروزی تفاوت داشت؟ * نوجوانی ما هم مثل نوجوانی شما بود، منتهی هماهنگ با مسائل آن زمان. آنموقعروابط انسانها با هم فرق داشت. بیشتر مهر و محبت و دوستی بودو مشورت با آدمهایی که بزرگتر از ما بودند اهمّیت زیادی داشت. آن زمان تلویزیون و کامپیوتر و اینترنت وجود نداشت که بچّه‏ها را از خانواده‏ها دور کند. یک محفل گرم خانوادگی بود که صحبتها در آن از آب و هوا شروع می‏شد و به ادبیات و تاریخ و هنر مملکت ختم می‏شد. - صحبتهایی که در محافل خانوادگی دوران نوجوانی‏تان انجام می‏شد، چه تأثیری در زندگی کنونی شما داشته است؟ * من هر چه دارم مربوط به همان دوران می‏شود. صحبتهای پدرم که از اجدادش برایمان می‏گفت تا صحبتهای فرهنگی که با همسایه‏های ارمنی‏مان در اصفهان رد و بدل می‏شد، همه در زندگی‏ام تأثیر به‏سزایی داشته است. - آیا همین مسائل شما را به وادی هنر کشاند؟ * خوشبختانه، علاوه بر محیط فرهنگی خانواده‏ام، فضای مدرسه هم برای من کاملاً هنری بود. از زمان ورود به کودکستان «حضرت مریم» تا وقتی که به دبستان «شاه عباس» که فضای کاملاً هنری داشت، محیط کاملاً فرهنگی- هنری بود. آن وقتها برنامه‏هایی را که برای تربیت بچّه‏ها در قالب هنری (قصه‏های مختلف فارسی و ارمنی) در نظر گرفته بودند، به صورت نمایش اجرا می‏کردیم. - پس اولین بازی‏تان را در دوران نوجوانی انجام دادید؟ * بله، 14 ساله بودم در مدرسۀ ادب، اولین نقشی هم که بازی کردم این بود که وارد صحنه می‏شدم و به زبان ارمنی می‏گفتم: سلام حالتان چطوره؟! - چه حسی داشتید؟ * اینقدر استرس داشتم که زبانم خشک شده بود و نمی‏توانستم حرفی بزنم. - بازیگری به صورت حرفه‏ای برای شما چگونه شکل گرفت؟ * پس از دبیرستان در دوران سربازی برای اینکه از تمرینات سخت خدمت وظیفه شانه خالی کنم، کارهای نمایشی- ملی- میهنی در پادگان انجام می‏دادم و بعد از آن به تهران آمدم و برای ادامۀ تحصیل به هنرستان هنرپیشگی وارد شدم. پس از کودتای 28 مرداد، اوضاع تئاتر نابسامان شد اما من در همان دوره با هنرمندان بزرگی مثل علی نصیریان، جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، حمید سمندریان، اسماعیل شنگله، جمیله شیخی، فخری خوروش و... آشنا شدمکه با همگروهی هنریتشکیل دادیم. با همین گروه چهارشنبه‏ها تک پرده‏ای را برای تلویزیون که تازه به ایران آمده بودبهطورزنده اجرامی‏کردیم. تالار «سنگلج» هم آن زمان با پافشاری ما ساخته شد. در ادامۀ فعالیتهایی که در زمینۀ نمایشنامه‏های ایرانی و فرنگی داشتیم، باز هم احساس خلاء می‏کردیم. بنابراین دولت را تحت فشار قرار دادیم تا بالاخره یک دانشکدۀ تئاتر و دانشکدۀ

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 120صفحه 9