محمد رضا تقی دخت
داستان
محمد
بهترین الگو
درتمام سالهایی که محمد صلّی الله علیه و آله در تلاش پیغام آوری آیین تازه بود، چون گذشته رفتارش با نو مسلمانان سرمشق و آموزنده بود. اگر چه او پیامبر و بزرگ اعراب شده بود اما از خوی و خصلت شاهان و حاکمان و بزرگان که عموماً آمیزهای بود از غرور و تکبر و تجمّل، به دور میزیست، چون دیگران میخورد و چون دیگران معاش میداشت. لباسش غالباً با لباسهای طبقة فرو دست جامعه برابر بود و خوراکش چیزی در حدّ همان طبقه، نان و خرما یا نان و نمک بود و اگر قوت دیگری بود، اول بر تقسیم آن بر دیگران اصرار داشت. با همةسادگیاش که چیزی خلاف شاهان و حاکمان و زعیمان قوم بود، بسیار تمیز بود و مرتّب. این ترتیب و آداب، حتی در رفتارش نیز رسوخ داشت؛ مرتب می نشست، مرتب و با ظرافت بر میخاست ، بلند باوقار راه میرفت. در راه رفتن سرش را متکبرانه بالا نمیگرفت، اما خم نیز راه نمیرفت.
با آنکه میتوانست بسیار بخورد و بسیار بپوشد، هیچگاه به روایت همسرش عایشه، دو غذا را باهم نخورد. زیاد اتفاق میافتاد که خود را گرسنه میداشت و میگفت گرسنه میمانم تا رنج گرسنگان فراموشم نشود. با این همه اما از دنیا قدر نیاز یک انسان بهره میبرد. زمانی تعدادی از یارانش که به زهد در رهبانیت کشیده شده بودند، نزدش آمدند که ما همه چیز را ترک گفتهایم و تنها به عبادت مشغولیم. فرمود: ((من که پیامبر شمایم چنین نکردهام. کار میکنم، عبادت میکنم و زندگیام هم طبق معمول یک انسان پیش میرود.)) آن صداقت و راستی که در کودکی و نوجوانی بدان مشهور بود را تا پایان عمر حفظ کرد. در طول عمر خویش هیچ کس را به بهانة ناداری و فقر از خویش نراند بلکه همواره با بینوایان مینشست وآنها را احترام میکرد. بسیار بیشتر از آنکه سخن بگوید سکوت پیشه میکردو این را، به عنوان توصیه به یارانش
نیز میفرمود که کمتر سخن بگویند. به لباسهای ساده صوصاً پیراهن علاقه
داشت، آنهم به رنگ روشن اما هیچگاه ازآن نیز
چند تا همزمان نداشت.
ازآنچه دربارة ظاهر محمد صلّی الله علیه و آله
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 130صفحه 6