مجله نوجوان 134 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 134 صفحه 20

آبی کمرنگ آقای آبی و موسیقی online من همونم که یه روز.... - پشتش که خورده ! - به کجا؟ - تو باید بگی! - نه آقا، یه بار بّچهها فوتبال بازی می­کردند توپ بهش خورد! - به هر حال خورده! - خوب آخرش چند؟ - دویست باید بیایی پایین! آقای آبی در حالی که به سرعت در حال فرار از آن مسلخ بود این دیالوگها را در ذهنش مرور می­کرد دلّالهای محترم خودرو داشتند دستی دستی ماشین آقای آبی را سلاّخی می­کردند. آنها به واسطۀ کوچکترین احتمال جرمی آقای آبی و ماشینش را محکوم می­کردند و از قیمت آن کم می­کردند. آنقدر گفتند که کم کم آقای آبی داشت فراموش می­کرد که این ماشین تا دم در بنگاه راه آمده است. درتمام آن لحظات مرگ و زندگی برای ماشین آقای آبی، خاطرات سفرشان و لحظاتی که با هم سپری کرده بودند مانند فیلمهای اسلوموشن از ذهن آقای آبی می­گذشت: 56، 21، حرکت تا آقای آبی به چهارراه برسد چراغ راهنمایی قرمز شد و زمان 120 ثانیه را برای چراغ قرمز نشان داد. آقای آبی در رؤیاهای خود فرو رفته بود و داشت به بدبختیهایش فکر می­کرد که ناگهان ثانیه شمار چراغ راهنمایی از 56 تبدیل به 21 شد و بعد صفر شد و پشت بند آن صدای بوق ماشینها تا فلک رسید. آنقدر بوق زدند که آقای آبی هول شد و ماشینش خاموش کرد. . از ماشین پیاده شدو به ماشینهای پشت سر اشاره کرد که خراب شده است. ماشینها با دلخوری و ناسزا دنده عقب گرفتند و با به کار بردن القابی چون«گاری­چی»، «....»، «....»، از کنارش ردشدند. کاغذ نمکی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 134صفحه 20