مجله نوجوان 169 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 169 صفحه 10

یا د دوست محمّدرضا ناصری جویبار خاطرات طلب­ها این قرآن را نخواستند حضرت امام عرض کرده بود:« نماز جماعت شما در مدرسه ،برای بعضی از طلبه­ها اسباب زحمت است.» پس از صحبت این آقا، امام دیگر برای نماز به مدرسه تشریف نیاوردند، انگار که منتظر چنین صحبتی بوده باشند. از طرف دیگر ، طلبه­های مدرسه فکر کردند که شاید مانعی موقّتی برای تشریف فرمایی ایشان پیدا شده است. چون آن روزها ایّام ماه مبارک رمضان پیش آمد، این طور هم گفته شد که چون امام روزه می­گیرند، ممکن است یادم می­آید که به کنسول گفتند: « طلبه­ها این قرآن را نخواستند.» کنسول با تعجّب پرسیده بود:« این قرآن را نخواستند؟» گفته بودند: «بله، این قرآن را نخواستند.» کنسول جواب داده بود:« پس برای آنها تورات می­فرستیم. »به او گفتند :« تورات از شماست، برای ما می­فرستید؟» در هر صورت، در قبال این کار ،طلبه­ها مورد لطف و احترام خاص حضرت امام قرار گرفتند. با وجود این که طلبه­ها این قدر خوشوقت بودند، کسی خدمت حضرت امام وقتی به نجف مشرّف شدند، به تقاضای طلبه­ها و متصدّیان ذی ربط، برای نماز جماعت به مدرسه مرحوم آقای بروجردی تشریف می­آوردند. در آن زمان،من از طلبه­های آن مدرسه بودم. با آمدن امام شور و شوق عجیبی در طلبه­های مدرسه پیدا شده بود، به حدّی که قران آریا مهر را که در آن زمان به کتابخانه مدرسه داده بودند، به زحمت از کتابخانه گرفتند و به کنسولگری ایران در کربلا برده و باز پس دادند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 169صفحه 10