چاپارخونۀ پانادون ایمیل بزنید، جایزه بگیرید!
سر کوه و با ماه دوباره حرف زد. در
خیال خودش فکر کرد ماه دارد حرف
میزند و دارد میگوید :« پلنگ کوچولو!
دوباره از سر کوه بپرطرف من.»
گفت: « من اگر بپرم دوباره دست و
پایم میشکند.»
بعد ماه دوباره در خیال به او گفت:
« بپر. هیچ بلایی به سرت نمیآید. بپر،
بپر...»
و دوباره از سر کوه پرید و دوباره
دست و پایش شکست.
پدر و مادرش فهمیدند آرزوی او
چیست و برای او از آهن یک هلال ماه
بزرگ درست کردند و رنگ سفید به
آن زدند و دو چشم و دو ابرو و یک
بینی و یک دهان برایش کشیدند و
دیگر پلنگ روی آن ماه آهنی میپرید ،
با آن بازی میکرد و حرف میزد.
امیر محمد ماهپی از بروجرد
یکی بود یکی نبود. در جنگلهای دور،
روزی یک پلنگ به دنیا آمد. یکی دو
سال داشت که دوست داشت سوار
ماه شود و ماه، او را حرکت دهد. او
در خیال خود یک دهان و دو چشم
و یک بینی و دو ابرو گذاشته بود و
با او شبها حرف میزد. پلنگ با خود
تصمیم گرفت که از بالای کوه بپرد
روی ماه. او رفت عقب و پرید روی
ماه. در خیال خود فکر کرد که میرسد
روی ماه. فکر کرد نزدیک شده است
که یک دفعه افتاد و دست و پایش
شکست.
چند روز در خانه ماند تا روزی که
توانست با کمک دیوار و درختها دوباره
برود سر کوه و با ماه ، درد دل کند و
حرف بزند. رفت خانه و فردا دست
و پایش را باز کردند و دوباره آمد
گلهای بابا پانادون !
سلام
اینکه میگوییم ایمیل
بزنید، جایزه بگیرید
اصلاً یک شعار تبلیغاتی
نیست.
ما به همۀ کسانی که
به ما ایمیل میزنند
جایزه میدهیم. فقط
همانطوری که هفتۀ
پیش گفتیم هزینۀ تهیّه،
بستهبندی و ارسال این
هدیه به عهدۀ خود شما
دوستان عزیز است.
اینجوری هم میشد ها! چرا به عقل خودمون نرسیده
بود؟زمان ما هر کس عاشق میشد،فوری میرفت
خودکشی میکرد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 169صفحه 12