قطره را دیدم کمی حس یافتم
در پی زر بودم و مس یافتم
صبح آن شب شاعری ماهر شدم
در حقیقت ناگهان شاعر شدم
اطلاعاتم ولی کافی نبود
مثل تاریخی که جغرافی نبود
هر چه گفتم قصۀ تاریخ بود
ضربۀپتک و هبوط میخ بود
زخمه وقتی بند انگشت من است
بعد از این تکلیف تارم روشن است
استکان پیمانۀ خورشید نیست
برگ مو مانند برگ بید نیست
رفتم و تغییر دادم روش را
کردم اصلاح اندکی هم توش را
بعد از این ب را الف خواهم نوشت
واژها را مختلف خواهم نوشت
دستهای صورتی ! رنگم کنید
آه ... ای آیینهها سنگم کنید!
من به هر آلوچه مشکوکم رفیق
مثل یک پروانه متروکم رفیق
ول کنید افسار اشعار مرا
قاطران بحث و افکار مرا
روزی اینجا قطرهای افتاده بود
قطره اما دل به دریا داده بود
تصویر ساز: سروناز خالقی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 169صفحه 15