مجله نوجوان 170 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 170 صفحه 6

داستان بهزاد نژاد احمدی ماهی شکم پر عادت نداشتی پیش­بندت را ببندی. برای همین وقتی ضربۀ محکمی زدی تا مهرۀ سفتش را از هم واکنی، خون شتک زد روی پیراهن و حتی صورتت. زنگ خانه که به صدا در آمد و در را باز کردی، دیدی اسکندر است، پسر کوچک همسایه و عصبانی شدی که چرا اسم این بچه اسکندر است. و اسکندر مثل همیشه به پایین نگاه می­کرد وحرفهای مادرش را طوطی­وار تکرار می­کرد. دکترش به مادر سپرده بود«برای اینکه لکنت زبان پسرتان خوب شود،باید موقع حرف زدن به جایی دیگر به غیر از مخاطبش نگاه کند و حرفش را بزند.» و از آن پس مادر وقت و بی­وقت اسکندر را سروقت تو می­فرستاد پی کاری واهی. اسکندر که رفت، در را چفت کردی و برگشته بودی به دنبال کاری که حالا نمی­دانستی چیست و مانده بودی وسط هال که چشمت خورد به کتاب روی فرش. چاقوی بزرگ

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 170صفحه 6