مجله نوجوان 170 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 170 صفحه 30

نوشته : ریچارد براتگین ترجمه:اسدالله امرایی داستان یاد بچه­های محل همین طور گذشت. در طول جنگ جهانی دوم، خود من به تنهایی 892352 سرباز دشمن را نفله کردم، بی آنکه از بینی یکی خون بیاید. در جنگ، بچه­ها کمتر از آدم بزرگها به بیمارستان و بهداری نیاز پیدا می­کنند. در جنگی که آنها راه می­انداختند، تلفات فقط به مرگ می­انجامید،زخمی و این حرفها نداشتند. من 987 ناو جنگی، 532 ناو هواپیمابر، 799 رزم نام، 2007 ناوشکن و 161 کشتی تدارکاتی را به قعر آب فرستادم. کشتیهای تدارکاتی اصلاً هدف جالبی نبود، لطفی هم نداشت. علاوه بر آنها 5465 قایق تندروی گشتی را دود دادم. نمی­دانم چه مرضی بود که این همه قایق تندرو می­زدم. در طول چهار سال جنگ به هر طرف که می­چرخیدم،دخل یک قایق گشت را می­آوردم. هنوز نفهمیدم چرا. 5465 قایق کم رقمی نبود. فقط سه تا زیردریایی زدم. زیر دریاییها به محدودۀ کوچۀ ما نمی­آمدند. اولین بچه­های محلۀ تاکومای واشنگتن در دسامبر 1941 وارد جنگ شدند. لابد می­خواستند پا جای پای بزرگترهاشان بگذارند و جز این راهی نداشتند. بزرگترهایی که انگار می­دانستند اوضاع از چه قرار است. می­گفتند:« پرل هاربر یادتان نرود!» می­گفتیم :«حتماً .» آن وقتها بچه بودم. البته حالا خیلی فرق کرده­ام. ما هم توی تاکوما می­جنگیدیم. بچه­ها دشمنان خیالی را درست مثل آدم بزرگها که دشمنان واقعی را می­کشند ، سر به نیست می­کردند. چند سال

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 170صفحه 30