سوخت و از بین رفت.
مهران،این خاطره را به عنوان «میم-
(مهران دورآبادی آرام) نوشت و
برای یک هفتهنامۀ معتبر فرستاد ولی
هفتهنامه،کپی نامه را برای کلانتری
وقت فرستاد و کلانتری یک نامه
به شهربانی کل داد و از آنجا به
ژاندامری و...خلاصه «میم-(مهران
دورآبادی آرام)»وقتی به خودش آمد
که پشت میلههای زندان بود و جهان
را راهراه میدید.
بعدها که حیم-اعصابنورد تصمیم
گرفت به طور کلّی اعصابنوردی را
نهادینه کند،برای اینکه شناسایی نشود
نام خودش را «حیم» گذاشت.
در حالیکه نام اصلی او...اِی بابا! نکته
توقع دارید نامش را فاش کنیم؟!
به هر حال تمام افرادی که برای
حیم-اعصابنورد نامه مینویسند
و ایمیل پرت میکنند این نکته را
میدانند و با اضافه کردن یک «ی» و
«م» به حروف اول اسمشان و افزودن
عنوان اعصابنورد بعد از آن،نام
اصلی خود را فاش نمیکنند.
در نتیجه آقا یا خانم دانا-
اعصابنورد را از این پس به نام
«دیم-اعصابنورد»خواهیم شناخت
و متن نامۀ ارسالی ایشان را با همین
عنوان برای شما چاپ میکنیم!
پس از بررسی نامۀ دیم-اعصابنورد عزیز که از این پس او را
با همین نام خواهیم شناخت، بهاین نتیجه رسیدیم که ایشانیکی
از استعدادهای نهفتۀ اعصابنوردی هستند.همچنین خانوادۀ
ایشان هم زمینۀ اعصابنوردی دارند چون وقت خود را با دیدن
فیلمهای ترسناک پر میکنند.
ازدیم-اعصابنوردخواهشمندیم که جدای از خاطراتی که برای
ما میفرستند، ایدههای ناب خود را نیز در اختیار ما قرار دهند
تا بتوانیم با چاپ آنها دیگران را هم در لذّتهای اعصابنوردی
سهیم کنیم و به بقیۀ هم سّن و سالهای دیم نیز خوش بگذرد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 179صفحه 21