مجله نوجوان 188 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 188 صفحه 12

احمد فرهنگ نیا این­ها رو پاک کنید آن وقتها عادی بود. کتاب یک آدم حسابی را که چاپ می­کردند، روی جلدش، قبل اسم نویسنده، چیزهایی می­نوشتند: علامه، آیت الله العظمی، زعیم الحوزات العلمیه و از این جور چیزها. تحریر الوسیله تازه چاپ شده بود و روی جلدش قبل از «روح الله» کلی از این چیزها نوشته بودند. همین که کتاب را دید، گفت: « اینها رو پاک کنید.» گفتند: «آقا! چاپ شده، پاک کردنش مشکله، خرج داره برامون.» گفت: «خرجش رو من می­دم.» امام هیچ وقت راضی نشد برای چاپ و تبلیغ رساله­اش از وجوهات شرعی که پیشش بود خرج کند اما سر پاک کردن آن نوشته­ها، پای پول هم که وسط آمد، کوتاه نیامد و تا پاکشان نکردند، نگذاشت پخشش کنند. *** بد وضعی بود. از ماجرای مدرسۀ فیضیه خیلی نمی­گذشت و امام می­خواست اعلامیه بدهد. از هر ده تا طلبه، دو سه نفر سرو تنشان باندپیچ بود و زخمیها را هم از بیمارستان فاطمیه انداخته بودند بیرون. توی قم همه ترسیده بودند. بزرگهای حوزه هم چپ و راست پیام می­فرستادند: «آقای خمینی! اعلامیه ندهید.» رفتم پیش امام و گفتم که اوضاع این طوری است. خندید، گفت: «من الان قلبم رو برای سرنیزه­هاشون آماده کردم.» *** اعلامیۀ امام پخش شد و حکومتیها ریختند توی قم. طلبه­ها را می­گرفتند می­بردند سربازی. وقتی شنید، گفت: «بگید مصطفی رو هم ببرن سربازی. ما کار خودمان رو می­کنیم.» یک اعلامیه هم داد و تویش نوشت: «بگذارید بچه­های ما بروند سربازی، آموزش اسلحه هم ببینند.» *** آقا روح الله به من گفته بود ماهی سی دینار بدهم آقا مصطفی برای خرج منزلش. توی نجف خرجها بالا بود و خیلی به مصطفی سخت می­گذشت. چند وقت بعد آقا گفت: «از این ماه، به مصطفی بیست و چهار دینار بده!» داشتم شاخ درمی­آوردم. با سی دینار واقعاً به مصطفی سخت می­گذشت. فهمیدم رفته پیش آیت الله حکیم و بنا شده ماهی شش دینار از ایشان شهریه بگیرد و حالا با این حرف آقا، هیچی به هیچی.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 188صفحه 12