مجله نوجوان 188 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 188 صفحه 4

صنم دهقان بیچاره مادرها داستان دخترک داد می­زد، می­دوید و می­گفت: «تاتا اب بازی، تا تا اب بازی» دستهایم را به طرف دخترک باز کردم اما راهش را عوض کرد. مادر دخترک به من خندید و کمی بلند گفت: «نمی­دانم چطوری بچۀ دوساله، آن هم یک ساعته اسم من را گذاشته تاتا!» بعد با ذوق و خوشحالی به طرف بچه دوید. دخترک را بغل کرد، به طرف میز رفت و گفت: «نه عزیزم! آب بازی نه! اصلاً این قاشقها رو نگاه کن.» بچه نگاهی به قاشقها انداخت، دو تا از قاشقها را برداشت و شروع کرد به کوبیدن روی میز و سر و صدا کردن. مادرش با کلافگی قاشقها را از او گرفت. دخترک اول ساکت شد، بعد تعجب کرد. کمی جیغ زد و شروع به گریه کرد و دوباره: «تاتا اب بازی، تاتا اب بازی». پدر دخترک کمی آن طرفتر، بی­خیال، سرگرم صحبت بود اما ناگهان به طرف مادر و دخترک چرخید، اخمی کرد و با تندی به مادر دخترک گفت: «بگذار راحت باشد». از چهرۀ مادر دخترک کاملاً پیدا بود که بغض کرده است. مادر، دخترک را رها کرد و بچه به طرف حوض رفت. برای مادر دخترک خیلی ناراحت شدم و به فکر فرو رفتم. با خود فکر کردم حتماً بحث، بحث مهمی است که پدر دخترک هوش و حواس ندارد؛ و گرنه پدر اینقدر بی­خیال؟ به خودم که آمدم بچه توی حوض افتاده بود، گریه می­کرد و جیغ می­کشید. مادر دخترک مات به همسرش نگاه می­کرد. کمی بعد، پدر عصبانی و با اکراه به طرف بچه رفت، او را از آب بیرون کشید، دور از خودش گرفت و آورد بدون هیچ ملاحظه­ای گذاشت در آغوش مادر. اَه! تمام دَک و پُز مادر، خراب و ویران شد. کاری از دستم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 188صفحه 4