مجله نوجوان 202 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 202 صفحه 14

مرتضی سورج ماه و خورشید هم این آینه می‏گردانند آدم علیه­السلام کسی بود که کربلا را زیارت کرد. میوۀ ممنوعه را که خورده بود، در پی راهی می‏گشت تا خداوند توبۀ او را بپذیرد. جبرائیل به او پنج اسم یاد داد و به او گفت که اگر این پنج نام را بر زبان بیاوری و خداوند را به آنها قسم دهی، خداوند توبۀ تو را خواهد پذیرفت. آدم علیه­السلام یک یک نام آنها را بر زبان آورد؛ محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین. آدم پرسید: «ای جبرائیل! این نام آخری که بود که با گفتن نامش اندوه عجیبی بر دلم نشست؟» و آنگاه جبرائیل پهنه‏ای از آسمان را پیش چشمان آدم گشود و برای او از حسین فاطمه، روضه خواند و آدم اولین انسانی بود که بر ماتم حسین فاطمه گریست. *** امواج خروشان، کشتی را به این سو و آن سو می‏کشیدند و نوح علیه­السلام چشم انتظار رحمتی از سوی خداوند بود. نام پنج تن را بر زبان آورد وکشتی بر فراز کوه جودی فرود آمد. *** زکریا علیه‏السلام از خدا فرزندی می‏خواست تا وارث نبوت او باشد. جبرائیل به او آموخت که خدا را به پنج نام قسم دهد. نام پنجم حال او را نیز دگرگون کرد. پس جبرائیل او را نیز به زیارت کربلا برد. زکریا بسیار گریست و از خداوند خواست تا فرزندی به او بدهد که همانند حسین علیه­السلام شهید شود. یحیی علیه­السلام به دنیا آمد و سالها بعد، چونان مولا حسین علیه­السلام به دستور شاهی ستمگر، سر از بدنش جدا شد. *** ابراهیم خلیل سلام­الله علیه با اسب از مسیری می‏گذرد که ناگهان پای اسبش به سنگی می‏خورد و حضرت از روی اسب به زمین می‏افتد. در این حادثه پیشانی پیامبر خدا، با سنگی برخورد می‏کند و خون از صورت حضرت جاری می‏شود. جبرائیل فرود می‏آید و می‏گوید: ای خلیل خدا، اینجا سرزمین کربلاست و خدای تو می‏خواست که خون تو با خون حسین علیه‏السلام که سالها بعد در این مکان ریخته خواهد شد، آمیخته شود. و آنگاه جبرائیل داستان مظلومیت امام حسین علیه­السلام را برای ابراهیم بازگو می‏کند و ابراهیم برای مظلومیت مولا حسین علیه­السلام گریه می‏کند. به حقیقت اوست که باید وعدۀ قربانی کردن فرزند را، به جای حضرت ابراهیم علیه­السلام، به جای آورد. مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ که وعده را تو نمودی و او به جا آورد *** پیامبران خدا، یک به یک به زیارت تو آمدند و پیش از آنکه واقعه اتفاق بیفتد، تو را زیارت کردند. حالا چرا ما، ما که دیر رسیده‏ایم و از تو عقب مانده‏ایم، چرا ما زائر نام بزرگ تو نباشیم؟

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 202صفحه 14