مجله نوجوان 202 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 202 صفحه 4

اسماعیل امینی از مشک پاره پارۀ سقّا از راه میرسند پدرها غروبها دنیای خانه روشن و زیبا غروبها از راه میرسند پدرها و خانهها آغوش میشوند، سراپا غروبها از راه میرسند و به آغوش میکشند با اشتیاق، کودک خود را غروبها از راه میرسند و هیاهوی بچههاست زیباترین ترانۀ دنیا غروبها در چشمهای منتظران، گرگ و میش عصر محو است در شکوه تماشا غروبها در چشمهای دخترکان، شوق دیگریست شوق دوباره دیدن بابا غروبها *** بعد از هزار سال، همان شوق شعلهور در چشمهای منتظر ما غروبها بعد از هزار سال من و کودکان شام تنها نشستهایم همینجا غروبها اینجا پدر! خرابۀ شام است کوفه نیست اینجا بیا به دیدن ما با غروبها بابا بیا که بر دلمان زخمها زده دیروز تازیانه و حالا غروبها بابا بیا که بغض مرا وا نکرده است نه زخم تازیانه نه حتی غروبها دست تو را بهانه گرفتهست بغض من بابا ز راه میرسی آیا غروبها؟ دست تو را بهانه گرفته که بشکفد بغضم میان دست تو تنها غروبها بابا بیا کنار من و این پیاله آب که تشنهایم هر دو، تو را تا غروبها از جادهها بیایی و رفع عطش کنی از جادهها بیایی... اما غروبها بسیار رفتهاند و نیامد پدر هنوز بسیار رفتهاند خدایا غروبها *** کمکم پیاله موج زد و چشم روشنش چون لحظههای غربت دریا غروبها خاموش گشت و بر سر سنگی نهاد سر دختر به یاد زانوی بابا غروبها *** بعد از هزار سال هنوز اشک میچکد از مشک پارهپارۀ سقا غروبها

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 202صفحه 4