مجله نوجوان 202 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 202 صفحه 21

من به مسجد آمد ولی همین مسأله باعث تشدید بیماری‏اش شد. از آن روز هر وقت صدای طبل و سنج و زنجیر و نوحه را می‏شنیدم آرزو می‏کردم که ‏ای کاش یک پسر بودم. چند بار تصمیم گرفتم که به دنبال هیأت راه بیفتم و دستۀ عزاداران را مشایعت کنم ولی پشیمان شدم. راستش را بخواهید دوست ندارم که تنها یک تماشاچی باشم. زنان عاشورایی صدای رد شدن دستۀ زنجیرزنان امام حسین دلم را می‏لرزاند. حالا آنقدر بزرگ شده‏ام و آنقدر از حماسۀ کربلا و اتفاقات ده روز طول محرم شنیده‏ام که بفهمم چرا نام حسین به تنهایی می‏تواند دل آدمها را بلرزاند. حالا که به حماسۀ عاشورا می‏اندیشم و به دنبال نقش زنان در آن حماسه می‏گردم، می‏بینم که زنان خیمه‏گاه امام حسین علیه­السلام هیچکدام شمشیر به دست نگرفتند و به میدان نرفتند ولی هر کدام از غیورمردانی که در آن روز در مقابل دشمنان و یزیدیان معلون ایستاد، به میدان رفت و شهید شد، زنی را در خیمه‏گاه داشت که به عنوان مادر، خواهر یا همسر از او حمایت می‏کرد و مشوّق او در راه قدم گذاشتن به میدان مبارزه بود. عزیزترین زنان حرم امام حسین علیه السلام یعنی زینب کبری، پیام عاشورا را به دوش کشید، با وجود اینکه بار اندوه برادران و خویشانش نیز بار سنگینی بود. او رهبر و دلگرمی اسیران و بازماندگان شد و پیام عاشورا را حتی به ما که قرنها از او دوریم، رساند. زنان در دفاع مقدس زینب سلام­الله­علیها الگوی تمام و کمالی برای زنان ایرانی در طول هشت سال دفاع مقدس بود. مردان ایرانی در دفاع از آب و خاک خود به پشت گرمی زنان پیش رفتند و نگذاشتند حتی یک وجب از خاک کشور ما لگدکوب بیگانگان و تجاوزگران شود. شاید زنجیر زدن و همراهی با دستۀ زنجیر زنان و سینه زنان حسینی در طول ده شب باشد و من چون یک دختر هستم از آن به ظاهر محروم باشم ولی سیصد و پنجاه و پنج روز از سال را فرصت دارم که زینب‏گونه زندگی کنم و آرمانهای عاشورایی را در دلم زنده نگه دارم. حالا وقتی که ایام محرم فرا می‏رسد، به مسجد می‏روم و مسجد را تمیز می‏کنم و در کنار مادرم و دیگر زنانی که عاشق امام حسین و خاندان او هستند برای عزاداران حسینی چای و شربت و غذا آماده می‏کنم. وقتی لب تشنۀ یکی از عزاداران حسین سیراب می‏شود، حس می‏کنم که قلبم روشن می‏شود و دلم محکم می‏شود. حالا وقتی بر حسین سلام می‏فرستم، عشق حسین در دلم می‏جوشد. دلم می‏خواهد زینب‏گونه باشم و طوری زندگی کنم که خدای زینب از من خشنود باشد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 202صفحه 21