مجله نوجوان 202 صفحه 27
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 202 صفحه 27

غروب بود و سکینه، غروب بود و رباب و کودکان که گوشوارۀ قلبشان می‏لرزید؛ که خلخال جانشان، دستهای شقاوت را انتظار می‏کشید و معجر روحشان چشم به راه سرقت و ستردن بود. تو نبودی که سنگینی دستها، گلبرگ گونه‏ها را به کبودای سیلی نشاند و چرخش تازیانه‏ها، شانه‏های بی‏تاب دخترکان را به میهمانی زخم و درد کشاند. غروب بود که دست کریم تو در آوندهای جانش، شکیبایی افشانده بود و نگاه آخرین تو، توشۀ هزار سال «ایستادن و نشکستن» به او بخشیده بود. غروب بود و زینب که پس از تو خیمه به خیمه، آرامش به بی‏قراری جانها می‏رساند و جرعه جرعه شکیبایی در کامهای تشنه می‏چکاند. تو نبودی و زینب بود. او همۀ تو را در خویش آیینه ساخته بود. او آیین تو را آیینه می‏کرد، او تماشای تو را به چشمها هدیه می‏داد و شعلۀ تو را در میان دلهای شعله گرفته تقسیم می‏کرد تا هیچ کس بی‏شعلۀ تو سفر نرود و بی‏روشنی تو شام و کوفه را تجربه نکند. دکتر محمدرضا سنگری یکی عطش عباس را به یاد می‏آورد، یکی تشنگی علی اکبر را تداعی می‏کند، یکی به یاد قاسم می‏افتد، یکی از بی‏تابی علی اصغر می‏گوید و... در این میانه، لحن سکینه از همه جانسوزتر است که با خود مویه می‏کند: - هُل سُقِیَ اَبیِ­ام قُتِلَ عَطشانا؟ (پدرم را آب دادند یا تشنه شهیدش کردند؟) تاب دیدن این منظرۀ طاقت سوز، بی‏مدد از غیب، ممکن نیست. پرده را کنار می‏زنی و چشم به دور دستها می‏دوزی؛ به ازل، به پیش از خلقت، به لوح، به قلم، به نقش آفرینی خامۀ تکوین، به معماری آفرینش و... می‏بینی که آب به اشارت زهراست که راه به جهان پیدا می‏کند و در رگهای خلقت جاری می‏شود. همان آبی که دشمن تا دمی­پیش به روی فرزندان زهرا بسته بود و هم اکنون با منّت به رویشان گشوده است. باز می‏گردی. دانستن این رازهای سر به مهر خلقت و مرورشان، بار مصیبت را سنگین‏تر می‏کند. باید به هر زبان که هست آب را به بچّه‏ها بنوشانی تا حسرت و عطش، از سپاه تو قربانی دیگر نگیرد. چه شبی است امشب زینب! عرش تا بدین پایه فرود آمده است یا زمین زیر پای تو تا جایگاه خدا اوج گرفته است؟ حسین، این خطبه را با خود تا عرش بالا برده است یا عرش به زیر پیکر حسین بال گسترده است؟ اَلرَّحمنُ عَلَی العَرشِ استَوی. اینجا کربلاست یا عرش خداست؟! سید مهدی شجاعی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 202صفحه 27