یک خشت گل هم بگذار رویش!
در روزگاران قدیم مادری به همراه پسر و عروسش زندگی می کردند ، یک روز مرد خونه از همسرش غذای دلخواهش رو خواست .
عروس خانه ه بلد نبود غذا درست کنه و این غذا رو اصلاً بلد نبود به ناچار از مادرشوهرش پرسید
و مادر شوهر عزیز شروع کرد به توضیح دادن اینکه چطوری لوبیا پلو درست می شه ، ولی هرچی که مادر شوهر می گفت ، عروش می گفت : اینوکه می دونم ، بقیه اش رو بگین .
تا اینکه مادر شوهر ناراحت شد و سر آخر گفت حالا یک خشت خام هم بذار روی برنج و در دیگ رو ببند . . .
وقتی که شوهر آمد و عروس رفت برای کشیدن غذا دید که همه غذا گلی شده و متوجه اشتباه خودش شد .
بعد از چند لحظه مادرشوهر با لوبیا پلوی تازه ای که درست کرده بود اومد و با این کار درس خوبی به عروسش داد .
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 214صفحه 19