مجله نوجوان 214 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 214 صفحه 5

ایران است . از توطئه ی گروهک ها گرفته ، تا خیانت برخی از نفوذی های دشمن به بدنه ی نظام . از ترور یاران امام گرفته تا تهدید حمله نظامی و محاصره ی اقتصادی . و بالاخره سال های جنگ و دفاع مقدس . در تمام این سال ها ، این دو بزرگوار صاحب عزای واقعی شهیدانند و دل نگرانِ رنج هایی که بیگانگان بر این ملت صبور وارد می کنند . راستی هیچ تصور کرده ایم ، در آن سال های خون و خطر ، همسر گرامی امام به عنوان بانوی بزرگ ایران و مادر معنوی انقلاب اسلامی برآید ، چه مرارت ها رابه جان خریده است ؟ مدیریت خانه ای که قطب توجهات ملت بزرذگ ایران است ، چه توانمندی ها و ظرافت هایی می طلبد و آن بانوی فرزانه چگونه از عهده ی آن برآمده است ؟ شاید بگوییم ایشان در انجام این مسئولیت تنها نبودند ، و یار و مشاوره ی امین همچون فرزند برومندشان « حاج سید احمد خمینی » داشته اند . اما با مرور صفحات تاریخ آن زمان در می یابیم که مرحوم حاج آقا اگرچه تکیه گاه و خادم بی ادعایی برای مادر بزرگوار خود به شمار می رفت؛ با تمام وجود خود را وقف امام ، انقلاب و کشور کرده بود . او سربازی تمام وقت و سپر بلایی برای امام بود و بدیهی است که در آن کشاکش پر ماجرا ، خود نیز ذره ذره مثل شمع آب می شد و لحظه ای به عافیت و منفعت خود فکر نمی کرد . دانش ، تقوا و درایت حاج احمد آقا به گونه ای بود که اصلاً امور مملکت بدون نظارت و مراقبت شبانه روزی ایشان پیش نمی رفت و همه ی چشم ها به توانمندی و اخلاص و تدبیر ایشان بود . با این که هرگز صاحب مقام نبود و دَم و دستگاهی برای خود فراهم نکرد . و دیدیم که حتی تلخی رحلت امام را بیش از چند سال تاب نیاورد و در میانسالی که دعوت حق لبیک گفت . و باز ، این بانوی بزرگوار خدیجه ثقفی بود که پس از داغ بزرگ امام ، باز مصیبت از دست دادن چنان فرزندی را نیز بر دوش کشید . مادری که سال ها پیش از آن باز هم داغ فرزند دیده بود و در غربت تبعید ، شاهد شهادت مظلومانه پسر بزرگتر خود حاج آقا مصطفی بود . آیا تاریخ حتی برای لحظه ای گواهی می دهد که از ایشان ، شکوه و شکایتی از این همه مصیبت شنیده باشد ؟ یا حتی یک بار خود را صاحب حقّی بر این ملت و این آب و خاک دانسته باشد ؟ اکنون او از میان ما رفته و به عزیزانش پیوسته است . اما نسل امروز ما خواهد توانست مرام و مسلک زاهدانه و عاشقانه ی آن بانوی عزیز را به نسل ها بعد از خود ، به خوبی نشان دهد ؟ بی شک ، این وظیفه ی همه ماست ، چه مردان و چه زنان . اما زنان و دختران ایرانی بیشتر از هرکسی انتظار می رود که برای چگونه همسر بودن و چگونه مادر بودن ، در آینه ای که او پیش روی نسل ما گذاشت ، عمیق تر و ادامه دهنده ی راه و رسم آن پیر فرزانه باشند . یادش گرامی باد . قدس ایران افشین علاء بهار ، امسال پاورچین گذشت از کنج ایوانت مباد آشفته سازد ، آخرین خواب زمستانت بزرگا ، مادرا ، نگارا ، چشم خود واکن خوشا تحویل سال از روزن نوروز مژگانت به جای سبزه و سنبل ، از این پس سبز خواهد شد به هر سو ، اُستُنِ حَنّانه از خاک جمارانت بهار! نَفحه ای بفرست ، از آن عالم قدسی به تسکین هزاران غنچه ی سر در گریبانت نه تنها مصطفی و احمد و روح خدا ، اینک به استقبال می آیند ، از هر سو شهیدانت به بوی چادرت آغشته بادا پرچم میهن و طن ، دریای گل از عطر فروردین دامانت اماما ، تا ابد بادا چراغ این حرم ، روشن ملایک ، پاسبان ، آستانِ قدس ایرانت 1- اُستن حنانه : اشاره ای است به شعر مولانا که ماجرای نالیدن ستون مسجد پیامبر (ص) را شرح می دهد ، وقتی که پیامبر (ص) بر منبر نشستند و دیگر به آن ستون تکیه ندادند . مولانا در تشریح عشق و علاقه ای که آن ستون چوبی به وجود نازنین پیامبر (ص) داشت ، خطاب به آدمی می گوید : « کم از ستونی نباش . . . » 2- نَفحِه : بوی خوش

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 214صفحه 5