مجله نوجوان 236 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 236 صفحه 25

گزارش و عکس ها : صابر احمدی روز عاشوراست ، کربلا غوغاست ، عشق تنهاست ! ازابتدای صبح دسته های عزادار از مسجد بیرون می آیند . این رسم همیشگی است . گوسفند ها را مقابل دسته ها قربانی می کنند . دسته ها پیش می روند تا به محل استقرار همیشگی مراسم برسند . زنجیر زنها مسیر طولانی ای را می روند و دایره وار برمی گردند و هر چند گاه می ایستند . نوحه خوانان می خوانند . زنجیرها بر شانه ها وکتف آدم ها فرود می آیند . ابتدا یک مرتبه . دقایقی بعد ، فرود زنجیرها سه بار انجام می شود و در مرحله ی سوم هفت مرتبه . نوحه خان باید دراین مرحله مهارت و تسلط خوبی در خواندن شعرهایش داشته باشد که ریتم و هماهنگی دست ها وفرود زنجیرها یکنواخت باشد . کسانی که در وسط دسته رهبری گروه را بر عهده دارند . هر چند ، دقیقه در میان نوای خواننده فریاد بر می آورند : مظلوم ! . . . نوحه خوان سکوت می کند . جمیعت یک صدا فریاد می زنند : حسین ! . . . صدا دوباره طنین می اندازد : ابی عبدالله ! . . . جمعیت یک صدا فریاد می زنند : یا ابوالفضل ! . . . نوحه خوان باز ادامه می دهد . . . دسته ی سینه زنها مراسم خودشان را اجرا می کنند . نوحه خوان های آنان نیز با شعرهای سوزناک و باز به زبان ترکی همچنان گرم خواندن هستند . ان سوتر گروه سوم هم برنامه ی خاص خود را دارند . آنان در صفی پشت سر هم قرار می گیرند دست راستشان را بر روی شانه ی فرد مقابل می گذارند . نفر اول رهبر دسته است . برنامه ی این گروه "شاه حسین و وا حسین " نام دارد افراد پای راست را بلند می کنند . پای چپ کمی عقب گرد می کند . دست چپ آدم ها محکم بر سینه ها فرود می آیند . نفر اول می خواند : حیدر ! . . . دسته ی مقابل که روبه روی انان در دایره در حرکت هستند ، بر سینه زنان فریاد می زنند : یا علی ! . . . حرکت ها ادامه دارند و فریاد ها که : عباس ! . . . گروه مقابل بلند جواب می دهند : دخیلم ! . . . جای گروه اول را تازه نفس ها پر می کنند . روستا علم مخصوصی دارد . می گویند : یادش بخیر ! در گذشته ها سید سیاف تنها کسی بود که علم در دستانش اوج می گرفت . علم مدام در دستان او بالا و پایین می رفت . پیر مردان و پیر زنان روستا هنوز به یاد دارند که علم سید لاغر اندام و پیر را به چنان سرعتی این سو و آن سو می کشاند که انگار دستانی مراقبش هستند و او را کنترل می کنند ! می گویند علم فقط تا ظهر عاشورا به جوی می آید ، اکنون فرزندان و گاهی نوه های سید راه او را ادامه می دهند ، و گاهی هم علمدر دستان پیرمردی می چرخد که وقتی از دویدن می ایستد ! صورتش کاملا سفید شده است . چشم هایش انگار از آن خود او نیستند . نه تنها مردم روستا از شهرهای دور و نزدیک روز عاشورا برای دیدن مراسم روستا و دیدن علم خود رابه آن جا می رسانند . دهکده میهمانان زیادی هم از روستاهای مجاور دارد . روستایی که در روزهای معمولی به قول اهالی اش در آن پرنده هم پر نمی زند ! در روزهای تاسوعا و عاشورا غلغله است ! اهالی همین روستای کوچک در شهرهای مختلف حسینیه هایی را ساخته اند که معروفترین آن حسینیه ی سیدالشهدا (ع) در سعادت آباد ، تهران است . برنامه ی حسینیه هم تقریبا شبه برنامه ی روستاست . البته بدون حضور علم روستا و سادگی وبی آلایشی ان . روزهای عاشورا ، هزاران نفر اطراف دسته ی عزاداران حسینیه جمع می شوند . مراسم که تمام می شود . مثل روستا که میهمانانش بدون صرف ناهار به خانه هایشان بر نمی گردند . این جا هم همه میهمان حسینیه و امام حسین (ع) هستند . دی ماه 1388 شماره پیاپی 236

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 236صفحه 25