مجله ما به صد رسید
کلاغه به خونه ش نرسید
سلام !
من مجله دوست هستم !
دوست نوجوانان !
نه ، اشتباه نکنید !
من سردبیر ، نویسنده یا خبرنگار مجله دوست نیستم بلکه من خود مجله دوست هستم . یعنی دقیقاً همین چند ورق کاغذی که توی دست شماست .
بله ! من دقیقاً همین مجله ای هستم که هفته ای یک بار با اشتیاق فراوان آن را تهیه می کنی و می خوانی !
حالا که من به شماره صد رسیده ام ، از سر دبیر مجله خواستم که اجازه بدهد این هفته خودم با مخاطبانم حرف بزنم . آقای سردبیر هم قبول کرد و صفحه سرمقاله را در اختیار من گذاشت .
من صد شماره با شما بودم ، شما با بسیاری از مطالب من خندیده اید و گاهی وقت ها با بعضی از مطالب من گریه کرده اید . من همیشه دوست داشتم شما را شادمان و سرحال ببینم ولی قبول کنید که گاهی وقت ها گریه کردن هم در زندگی لازم است .
در این صد شماره سعی کرده ام که لااقل از زمانی که یک درخت تنومند در دل جنگلی سرسبز بودم ، مفیدتر باشم .
همیشه آرزویم این بوده است که بتوانم دلهای زلال شما را به یکتا آفریدگار هستی نزدیکترکنم و طعم شیرین عبادت او را به شما بچشانم . اینها را وقتی که درخت بودم از آب و خاک و آفتاب یاد گرفتم .
و خوشحالم که هر شماره ام بعد از کلام مقدس بسم الله الرحمن الرحیم در صفحه دوم جلد ، به نام پر برکت یکی از اهل بیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله مزین بوده است و افتخار می کنم که از دریای فضایل بیکران آن حضرت ، چند خطی هر چند کوتاه در صفحه آسمانیها به چاپ می رسید .
افتخار می کنم که در زمان ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می توانم ادعا کنم که از شوق دیدار آن حضرت مطالبی داشته ام و به شفاعت خاندانش امیدوارم چرا که هر از چند گاه مطالبی از معارف بی پایان عاشورای حسینی را به خانه های مخاطبانم برده ام .
نه ! ادعاهای بزرگی ندارم ؛ چون اصلاً بزرگ نبوده ام . خیلی کوچک هم نبوده ام . در این صد شماره ، نوجوان بوده ام . درست مثل شما ؛ پر انرژی و بازیگوش و در جستجوی تجربیات جدید . در حقیقت عالم نوجوانی اقتضا می کند که اینگونه باشم .
هیچ وقت ادعا نکرده ام که بهترینم . مجلات خوب زیاد است اما من در این صد شماره دوستتان داشتم و دوست داشتم که دوستم داشته باشید .
انشاء الله در صد سالگی مجله دوست با شما (نه ببخشید !) با نوادگان شما ، دوباره حرف خواهم زد .
دوستدار همیشگی شما
مجله دوست نوجوانان
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 100صفحه 3