
جویبار خاطرات
امام در مصرف برق بسیار صرفه جویی می کردند . در اتاق اندرونی که محل استراحت و مطالعه ایشان بود سه لامپ وجود داشت ؛ یک لامپ مهتابی ، یک لامپ صد وات و یک چراغ بسیار کوچک 15 وات . وقتی امام قرآن تلاوت می کردند و یا گزارشهای مختلف را مطالعه می کردند ، دو چراغ مهتابی صد وات روشن بود ولی وقتی که مطالعه و تلاوت ایشان قطع می شد علی رغم کهولت سنی که داشتند و برخاستن برایشان مشکل بود ، خودشان از جا برمیخاستند و لامپ را خاموش و فقط از نور مهتابی استفاده می کردند . آنگاه که به نماز می ایستادند نیازی به مهتابی هم احساس نمی کردند و فقط چراغ کوچک را در حدی که نور ضعیفی در اتاق باشد روشن نگه می داشتند .
امام از هدایایی نظیر پارچه ، عمامه ، قبال ، پیراهن ، سجاده ، مهر ، نعلین ، جوراب و عرقچین که به خدمتشان دقیم می شد گهگاهی یکی را بر حسب نیاز در آن مقطع زمانی برمی داشتند و اگر از یک چیز چند عدد بود می فرمودند : من این همه را می خواهم چه کنم؟ بدیهد به افرادی که نیاز دارند . گاهی مواردی را هم که برمی داشتند و تصور می شد برای خودشان قبول کرده اند ، بعداً معلوم می شد که این طور نبوده و می خواستند که خودشان به شخص مورد نظر بدهند .
اما هدایای عتیقه و نفیسی از قبیل قرآن خطی را که به ایشان داده می شد می فرمودند بدهید به جایی که بتوانند حفظ کنند . در یک مورد قران خطی گرانبهای را فرمودند که به کتابخانه استان قدس رضوی فرستاده شود . ایشان کتابهایی را که از سوی موسسه های انتشاراتی یا از سوی نویسندگان به محضرشان فرستاده می شد جز در چند مورد انگشت شمار که در کتابهای عرفانی ، جدید الطبع بود ( که آن ها را نزد خودشان نگه داشتند) در بقیه موارد بعد ازملاحظه اجمالی می فرمودند : ببرید بدهید به کسی که از آن ها استفاده کند .
به نقل از حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان
سرشاخه های نور
یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند . آن چیزی که روحانیت را پیش برده و تا حالا حفظ کرده این است که ساده زندگی کرده اند . آنهایی که منشا آثار بزرگ بوده اند ، در زندگی ساده زندگی می کردند . آنهایی که دربین مردم موجه بودند و حرف آن ها را می شنیدند ، آن ها ساده زندگی کرده اند . شاید آقایان کمی شان یادشان باشد ، اوایلی که آمدیم قم . شخص اول قم در جهت زهد وتقوی اینها بودند : مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی ، مرحوم آشیخ مهدی وعده دیگریع و شخص نافذ آنجا و متقی مرحوم آمیرزا شیخ محمد برقه ای و مرحوم آمیرزا محمد ارباب ؛ همه اینها رامنزلشان رفته ام . مرحوم آشیخ ابوالقاسم ؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود . زندگی اش یک زندگی بود که مثل سایر طلبه ها ، اگر کمتر نبود بهتر هم نبود . مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من رفتم مکرر منزلشان ، یک منزلی داشت دو سه اتاق داشت خیلی ساده ، بسیار ساده . مرحوم آشیخ مهدی همانطور سایرین هم همین طور ، عده هم زیاد بودند و آن وقت وقتی انسان در محیط واقع می شد که اینها را می دید همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود ، وضع زندگی آن ها برای انسان یک وضعی بود ، درس بود برای انسان .عبرت بود . هر جا بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانه تان بهتر باشد ، از معنویتتان به همین مقدار ، از ارزشتان به همین مقدار کاسته می شود .
(صحفیه امام ، ج 19 ، ص 252 و 251)
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 100صفحه 8