مجله نوجوان 100 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 100 صفحه 18

دو تا درخت بودند . . . این دفعه که باد پیچید توی دستانش سوز سردتری تنش رو مورمور کرد . چند تا برگ دیگه رو با خودش برد . صبح زودی بود دو تا گنجشک زده بودند بیرون تا قبل از اومدن رفتگر محله خرده غذایی توی پیاده روها پیدا کنند . و دوتا درخت بزرگ ته کوچه بن بست، با هم حرف می زدند . با روشن شدن اولین پیکانی که برای مسافرکشی سر کوچه روشن شد . گنجشکها پریدند روی شاخه های درخت زبان گنجشک، او وقت بود که گنجشکها صدای درختها رو بهتر می شنیدند . اولی هنوز مثل اینکه روی حرفش اصرار داشت : با اینکه سه ماه از پاییز گذشته و زمستون داره تو کوچه ها بیدار می شه، من از تو بیشتر برگ دارم . دومی گفت : این غیر ممکنه ! هر چی نباشه قطر من از تو بیشتره، محکم تر از توام، اونقدر منظم و مرتبم که هر کی از کنارم رد می شه فکر می کنه که من قبلاً یک نظامی بودم و حالا بازنشسته شدم . اولی بادی که توی دستهاش پیچیده بود رو انداخت توی دماغش و گفت : اصلاً می دونی وقتی من نهال بودم کجا بودم؟ خودم خوب یادمه که توی باغچه یک خانم دکتر زندگی می کردم . دکتری که هر کی می رفت پیشش اگه حتی مرده بود زنده ش می کرد . حالا تو می تونی فکرش رو بکنی که بدن من از تو قوی تره . تا شب بگو مگوی درختها ادامه داشت که کدوم یکی برگ های بیشتری داره . دیگه ماه اون بالا دیده می شد . هوا سردتر شده بود . یکی از گنجشکها که کلافه شده بود صحبت اونا رو قطع کرد و گفت : اصلاً می دونی چیه؟ قرار می گذاریم که برگ های هر کدوم از شما رو بشمریم هر کی 100 تا برگ داشت . اون برنده س . درختها ساکت شدند و قبول کردند که این اتفاق بیفته، چون شب بود، نمی شد برگها رو دقیق بشمرن . قرار شد فردا صبح گنجشکها بیان و برگها رو بشمرن، بادی سرد پیچید و چندین برگ دیگه از درختها از دستشون رها شد . خورشید خودش رو از بالاترین ساختمون شهر بالا کشید . گنجشک پیچید ته کوچه، انگار کوچه رواشتباهی اومده بود ولی نه همونجا بود به ته کوچه رسیدند، چند تا کارگر آجر از کامیون خالی می کردند و درختها از بیخ بریده شده بودند انگار قرار بود ساختمان بلندتری اونجا ساخته بشهو مجید صالحی؛ کاریکاتوریست کار های چسبناک به نظرمن طراحی کردن خیلی راحت تر از نوشتنه، اونم برای صدمین شماره مجله دوست نوجوانان . باور کنید کلی فکر کردم که چی بنویسم ولی به نتیجه نرسیدم . ولی اگه بخوام صادقانه راجع به کار با مجله دوست بنویسم باید بگم هیچ کدوم از کارایی که تا حالا انجام دادم به اندازه کمیکهایی که تو این چند ماه کار کردم به من نچسبیده . امیدوارم همیشه خوشحال و پیروز باشین بچه ها ! نعیم تدین : کاریکاتوریست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 100صفحه 18