آرزوهای نه چندان بزرگ
یه چراغ قدیمی؟ چرا اینجا افتاده؟ نکنه جادویی باشه؟
باید امتحانش کنم . . . بیا بیرون ای غول چراغ . . .
ای داد . . . این که همش دوده ، پس غولش کو؟
آخه پسر ، چرا منو انقدر حرص میدی؟ آبرومو بردی جلو درو همسایه ، این دود چیه که راه انداختی . . .
عجب گیری کردیم . . . خب من چه میدونستم . . . کاش بابام یه جور دیگه بود !
ویغ . . . . وی ی ی ی غ . . . ویغ ویغ . . . وی ی غ . . .
چیزی که فهمیدم به کتکی که بابام زد می ارزید ، چراغه الکی نبود ، برای شروع دلم می خواد بزرگ بشم
ای بابا . . . غلط کردم . . . دلم می خواد برگردم به اندازه قبلیم
از دست این شرکت های تبلیغاتی ، ببین چی درست کردن !
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 100صفحه 10