وقتی که باران تمام شد. ابرها سفید و تمیز شدند.
آسمان هم آبی شد. مردم به ابرها نگاه کردند و گفتند:«چه ابرهای سفید و قشنگی، چه آسمان آبی و
تمیزی!» ولی زمین سیاه شده بود. مردم هم سیاه شده بودند.
همه ماشینهایشان را خاموش کردند و به حمام رفتند. سر و تنشان را
شستند و مثل ابرها تمیز شدند. شهر را هم تمیز کردند. حالا دیگر
هیچکس دلش نمیخواست ماشینها باز دود کنند و همه جا را
سیاه کنند. دلشان نمیخواست توی دود راه بروند و سرفه کنند.
تو میدانی مردم شهر چه طوری میتوانند شهری تمیز، ابرهایی
سفید و آسمانی آبی داشته باشند؟!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 13صفحه 25