بامنبیا ...
دوست من سلام
من پرتقالم،ترش و شیرین و آبدار و پر از ویتامین. آقای باغبان مرا سوار وانت
کرد و آورد پیشتو. لیمو ترش، پسرعموی من است و لیموشیرین دختر عمویم!
یک خواهر کوچولو هم دارم که اسمش نارنگی است. آنها، همه، میخواستند با
من بیایند. اما آقای باغبان گفت:«خوب نیست! مجله شلوغ میشود، فقط پرتقال
باید برود!» این طوری شد که آنها نیامدند.
من قول دادهام که مجلهی دوست خردسالان را
برایشان ببرم. همهی میوههای باغ ما منتظر هستند
تا عکس مرا توی مجله ببینند. آقای باغبان به من
گفته است که تو، پرتقال خیلی دوست
داری. لیمو و نارنگی هم دوست داری.
ما هم تو را خیلی دوست داریم و نمیگذاریم که
هیچ وقت ضعیف و مریض بشوی. حالا قبل از
اینکه هوس کنی مرا بخوری! بیا تا با هم
مجله را ورق بزنیم. زود باش با من بیا ...
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 14صفحه 3