7)موش خیلی زرنگ بود. فرار کرد و کایوت
نتوانست او را بگیرد.
5)موش خندید و گفت:«اگر میتوانی
بیا و مرا بگیر!»
8)شب شد. کایوت با خودش گفت:«شب که نمیشود
شکار کرد. فردا صبح میروم و یک فیل بزرگ شکار میکنم!»
6)موش پا به فرار گذاشت و کایوت هم
به دنبال او.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 14صفحه 23