مجله کودک 34 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 34 صفحه 12

قصۀ دوست پرواز از دوشنبه­ها به نویسنده: پروانه مطلوب بی­حوصلگی، مهمانِ ناخوانده­ای است که بعضی وقت­ها به خانۀ آدم می­آید و تا بیرونش نکنی، همین طور در گوشه و کنارِ خانه می­ماند. صبحِ روز سه­شنبه ریزبانو به زور چشم­های خواب­آلودش را باز کرد و با خود گفت: «امروز اصلاً حوصلۀ بیدار شدن ندارم.»؛ امّا پس از چندین باز غلت خوردن در رخت­خواب فهمید که حوصله خوابیدن را هم ندارد. پس بی­میل از جا بلند شد و از پنجره به آسمان نگاهی انداخت. آن بالا خورشید خانم در حالِ چُرت زدن بود. ساعتِ شماطه­دار که خورشید خانم را وارفته و بی­حال دید، زنگِ کم صدایی زود و خاموش شد. ریزبانو با خود گفت: «یک روز خسته کنندۀ دیگر؛ درست مثل دیروز.» او آن قدر بی­حوصله بود که مزۀ نانِ داغ و پنیر خوشمزه را نفهمید و دستی به سر و روی برادر کوچکش نکشید. پس از صبحانه رفت و در حیاط چرخی زد. می­خواست بازی کند؛ امّا بازی کردن هم حوصله می­خواهد. کتاب قصه­اش را به دست گرفت و روی نزده­های ایوان نشست؛ ولی حوصلۀ قصه خواندن هم نداشت. ریز بانوی بی­حوصله به اتاقش برگشت، پنجره­ها را بست و پرده­ها را کشید. با خود فکر کرد: «این طوری می­توانم مانع آمدن بی­حوصلگی به اتاقم بشوم.»؛ ولی خوب که نگاه کرد، دید بی­حوصلگی از آن طرف اتاق دارد به او می­خندد. ریزبانو که دیگر خسته شده بود، در گوشه­ای آرام نشست و از بیکاری به نقش قالیچۀ کهنۀ اتاقش

مجلات دوست کودکانمجله کودک 34صفحه 12