امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم
اخلاق و برخورد حضرت امام خمینی(س) نسبت به طلبه ها را باید «مشوق الطلبه» نامید و این از ویژگیهای ایشان بود. اینک من دو خاطره را می گویم که یکی به جلسۀ درس حضرت امام و دیگری به جلسۀ درس یکی دیگر از استادان تعلق دارد که شما خود می توانید رفتار و منش این دو را با هم مقایسه کنید. به یاد دارم از درس یکی از
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 181 استادانم نوشته ای داشتم و در آن اشکالاتی را که به ذهنم آمده بود، نوشته بودم. این متن را خدمت استاد دادم. ایشان یک شب آن را نگهداشتند و وقتی رفتم که آن را پس بگیرم، در یک مجلس عمومی، نوشته را باز کردند و دست روی یک نکتۀ رجالی آن گذاشتند. سپس نوشته را به یکی از شاگردان حاضر در جلسه دادند و پرسیدند: «این چیست که این آقا نوشته است»؟ آن شاگرد هم مثل اینکه آنجا را مناسب بحث ندیده باشد، از آن نکته گذشت و دست روی نکتۀ دیگری گذاشت و سؤال کرد. در آن جلسه بحث سختی درگرفت و کار به جایی رسید که خود استاد جوابی نداشتند که بدهند و برای همین نیز از مجلس بیرون رفتند و به این ترتیب بحث تمام شد. خاطره ای که از درس امام(ره) نیز دارم مربوط به همین موارد است. در همان ایام نوشته ای از درس ایشان را خدمتشان دادم که در آن چند اشتباه هم داشتم. حضرت امام نوشتۀ مرا چند روز نزد خود نگهداشتند. یک روز قبل از اینکه آن را به من پس بدهند، در بین راه نظر مبارکشان به من افتاد. ایستادند و با روی باز به من فرمودند: «کتاب شما را دیدم، خیلی خوب بود. یک خوبی که داشت این بود که اشکال کرده بودید. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم(ره) وقتی نوشتۀ خود را به استادشان مرحوم فشارکی دادند، ایشان پس از اینکه نوشته را برگرداندند، فرمودند، خیلی خوب بود، فقط یک نقص داشت و آن این است که خطی زیر آن نکشیده بودی و اگر اشکالِ واردی داری بنویسی و اگر هم اشکال واردی نداری، کما اینکه اشکالات شما هم وارد نبود دست کم زیر آن فحش می نوشتی». بعد حضرت امام تشویق را به حدی رساندند که همانجا شرمنده شدم. وقتی هم که نوشته را به من برگرداندند، باز تشویق کردند. نتیجۀ این تشویقها این شد که نوشتن درس را ادامه دادم و بحمداللّه بصورت یک جلد کتاب «بیع» از تقریر درس ایشان چاپ و منتشر شد.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 182