بدون اینکه امام را بشناسم محبت شان در دلم افتاد
ما از شمال حرکت کردیم و به مدرسۀ فیضیۀ قم آمدیم. در مدرسۀ فیضیه در میان آقایانی که برای نماز حضرت آیت اللّه العظمی مرحوم خوانساری حاضر می شدند، آقای مؤمن و مؤدب و بسیار محترمی بود. بعد از سؤال متوجه شدم که ایشان حاج آقا روح اللّه خمینی هستند. ایشان می آمدند، درس می دادند و می رفتند. من بدون اینکه ایشان را بشناسم، محبتشان را در دلم احساس می کردم. من به درس یا به منزلشان نمی رفتم و تنها به ایشان علاقمند بودم. اولین نماز را وقتی پشت سر امام خمینی خواندم که آقای خوانساری تشریف نیاورده بودند و آقای اراکی هم نبودند. بعدها در درس خارج ایشان شرکت کردم.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 196