دکتر سید محمدرضا حسینی بهشتی
امام و سازندگی اخلاقی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : فرهانی، مجتبی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

امام و سازندگی اخلاقی

امام و سازندگی اخلاقی

‏بخاطر دارم در اوج رخدادهای انقلاب در سال 1357 روزی با مرحوم شهید‏‎ ‎‏آیت اللّه بهشتی دربارۀ این حوادث سخن می گفتیم و من با اعجاب نسبت به‏‎ ‎‏خصوصیات برجستۀ مرحوم امام خمینی که نمود خود را در این جریانات بخوبی‏‎ ‎‏نشان می داد از ایشان پرسیدم که چگونه می شود این خصلت ها در یک انسانی‏‎ ‎‏جمع می شود. گویی موهبتی خدادادی است که برخی دارند و برخی ندارند.‏‎ ‎‏بویژه ظرفیت امام در برخورد با بعضی رخدادها، افراد و جریانها در آن زمان برایم‏‎ ‎‏بسیار جالب توجه بود. مرحوم شهید بهشتی پاسخ دادند که هر چند بدون تردید‏‎ ‎‏برخی استعدادها و توان ها در افرادی برجسته تر است اما هرگز نباید آنچه را به‏‎ ‎‏عنوان خصوصیت های معنوی و اخلاقی ممتاز در آنها سراغ داریم صرفاً به‏‎ ‎‏حساب این زمینه های خدادادی بگذاریم و نقش خودسازیها را دست کم‏‎ ‎‏بشمریم. از جمله در مورد خود مرحوم امام ایشان با نقل خاطره ای از طول دوران‏‎ ‎‏تحصیل گفتند که امام هم مسیر رشدی را طی کرده اند تا اینک چنین ظرفیتی را‏‎ ‎‏می توانی در ایشان بیابی و این خصلت نیز با زحمت و تمرین بدست آمده است.‏‎ ‎‏پدرم نقل می کردند که من در سال 1325 برای ادامه تحصیل در علوم اسلامی از‏‎ ‎‏اصفهان به قم آمدم. بدنبال مدرّسی بودم که بخش باقیمانده از کتاب «کفایه» را نزد‏‎ ‎‏او فرا بگیرم. با پرس و جویی که انجام دادم در میان اساتیدی که شناسایی کردم تا‏‎ ‎‏در محضر درس شان حاضر بشوم یکی مرحوم امام بودند که در آن ایام ایشان را‏‎ ‎‏بیشتر بنام حاج آقا روح اللّه می شناختند. به سراغ درس ایشان رفتم. محل درس‏‎ ‎‏اتاقی نه چندان بزرگ بود و تعداد طلاب شرکت کننده هم به اندازه ای بود که دور‏‎ ‎‏تا دور اتاق نشسته بودند. من هم معمولاً کنار در ورودی و روبروی امام‏‎ ‎‏می نشستم. امام «کفایه» را تدریس می کردند. البته بعداً همین حلقۀ درسی مبدل‏‎ ‎‏به درس خارج شد. با این حال روش امام در تدریس این بود که غیر از آراء‏

‏مصنّف، نظرات، شروع و نقدهایی را که هم که بر این متن نوشته شده بود نقل‏‎ ‎‏می کردند. از جمله امام در هنگامی که نظرات گوناگون در زمینۀ بحث مورد نظر را‏‎ ‎‏نقل می کردند با لحنی کنایه آمیز دربارۀ یکی از مُحَشّین می گفتند که مثلاً: «بله! فلان‏‎ ‎‏کس هم در این باب چنین گفته است!» و از لحن کلام ایشان برمی آمد که آراء او‏‎ ‎‏قابل اعتنا نیست.‏

‏     مرحوم بهشتی می گفتند که برخی از ما طلبه های درس خوانی بودیم و گذشته از‏‎ ‎‏مباحثه و تقریر درس، شب قبل «پیش مطالعه» هم می کردیم، نگاهی هم به حواشی‏‎ ‎‏می انداختیم و از جمله به این حاشیه هم مراجعه می کردیم و به نظرمان می آمد که‏‎ ‎‏برخی از مطالب این حاشیه آنقدرها هم غیرقابل اعتنا نباشد. ایشان می گفتند من‏‎ ‎‏روز دوم یا سومی بود که به درس کفایه امام می رفتم و در اثنای درس اشکالی را‏‎ ‎‏مطرح کردم و اضافه کردم که فلان کس هم در این باره چنین گفته است و حرف بدی‏‎ ‎‏هم نزده است. امام نسبت به من محبتی داشتند هم به جهت علاقه مندی ام به درس‏‎ ‎‏و هم به جهت اینکه نوۀ مرحوم حاج میرمحمدصادق خاتون آبادی بودم که سخت‏‎ ‎‏مورد علاقۀ امام بودند و امام هم به لحاظ مرتبت علمی و هم بخصوص به لحاظ‏‎ ‎‏تقوی و زهد ایشان دلبستگی فراوانی به آن مرحوم داشتند. هر دو باعث این می شد‏‎ ‎‏که امام نسبت به اشکالی یا سؤالی که از جانب من مطرح می شد توجه خاصی نشان‏‎ ‎‏بدهند. اما حساسیتی که امام نسبت به این حاشیه داشتند موجب می شد که بر سر‏‎ ‎‏این مسأله بحث درمی گرفت. مرحوم شهید بهشتی می گفتند من هم در آن ایام‏‎ ‎‏طلبه ای اهل بحث و جدل بودم و لذا بحث به طول می انجامید و هم صدای امام‏‎ ‎‏بلند می شد و هم صدای من. در نتیجه بعد از دو سه روز دیگر به درس کفایه ایشان‏‎ ‎‏نرفتم و بر روی درس های دیگرم متمرکز شدم. بعد از گذشت یک هفته روزی‏‎ ‎‏طلبه ای در حجرۀ مرا زد و سراغ مرا گرفت. او گفت که من از طرف حاج آقا روح اللّه ‏‎ ‎‏آمده ام. ایشان مرا فرستاده اند که برو و ببین این طلبه ای که می آمد اینجا، کجاست،‏‎ ‎‏حالش چطور است، کسالتی پیدا کرده است که دیگر نمی آید؟ من به آن طلبه گفتم از‏‎ ‎‏قول بنده خدمت ایشان سلام برسانید و از این همه توجه و محبتی که به بنده‏

‏کرده اند تشکر کنید. اما علت اینکه من دیگر به آن درس نیامدم این بود که ما هر دو‏‎ ‎‏صدای مان به بحث بلند می شد و من نمی توانستم خودم را مهار کنم با اینکه‏‎ ‎‏صرف نظر از همۀ مهارت دیگر با ایشان به لحاظ سنّی تفاوت داریم و من بعد از‏‎ ‎‏جلسۀ درس خیلی از این موضوع ناراحت و شرمنده می شدم. لذا با خودم عهد‏‎ ‎‏کردم مادام که نتوانم خودم را مهار کنم در این درس حاضر نشوم. ایشان می گفتند من‏‎ ‎‏بر این عهد ماندم تا مدتها بعد در یکی از دروس خارج دوباره به درس امام رفتم.‏

‏     اگر تو می بینی که امام اینک در برخورد با این حوادث بزرگ اجتماعی و یا‏‎ ‎‏چهره ها و جمع ها این اندازه از خود ظرفیت نشان می دهند باید بدانی که این نتیجۀ‏‎ ‎‏خودسازیها و تلاش ها در میدان جهاد اکبر است و اینطور نیست که به سادگی‏‎ ‎‏بدست آمده باشد. پیدا کردن این خصوصیات برای همه ممکن است اما به شرط‏‎ ‎‏آنکه همت و تحمل رنج خودسازی را داشته باشند.‏‎[1]‎‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

  • )) همان.