مقدمه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : فرهانی، مجتبی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

مقدمه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏ ‏

با کاروان خاطرات ایام وصال یار

‏هر چند ابعاد وسیعی از شخصیت والای امام همچنان ناشناخته مانده و تلاش در‏‎ ‎‏کشف و شهود برخی از آنها به زمان بیشتری نیاز دارد لکن تأمل در بخش مشهود از‏‎ ‎‏ابعاد شناخته شده شخصیت امام می تواند زوایای نامشهودی را در ابعاد ناشناختۀ‏‎ ‎‏آن مراد دلها آشکار سازد.‏

‏     بی گمان امام در کرسی استادی هر چند در مرتبت با امام در جایگاه رهبری‏‎ ‎‏بزرگترین انقلاب قرن بیستم و یا در مقایسه با امام در مقام بنیانگذاری استوارترین‏‎ ‎‏نظام سیاسی معاصر و یا در برابر شخصیتی که امام در عرصه تحولات معاصر‏‎ ‎‏بین المللی بخود اختصاص داده بود، متفاوت می باشد اما مقام استادی امام سنگ‏‎ ‎‏زیر بنای همه این مرتبتهای بزرگ و قلم نگارش همه این چهره های تابناک و عامل‏‎ ‎‏نقشها و مقامهای دیگر او است و همه ابعاد شخصیت امام از آغاز بزرگترین نهضت‏‎ ‎‏اسلامی تا عامل اصلی در نقش آفرینی در تاریخ سیاسی معاصر ایران، اسلام و‏‎ ‎‏جهان، همه و همه برخاسته از جایگاه امام در کرسی استادی می باشد.‏

‏     علتها هر چند در مواردی درخشش معلولها را ندارند اما به طور ماندگار همچنان‏‎ ‎‏علت محسوب می شوند و زیربنای درخششها و شکوههای معلولها به شمار‏‎ ‎‏می آیند. بی شک مطالعه، تحلیل و بررسی این بعد از شخصیت بزرگ امام می تواند‏‎ ‎‏در شناخت دقیقتر ابعاد دیگر شخصیت امام مفید و مؤثر باشد.‏


‏     در نگاه کلی، از جایگاه امام در کرسی استادی سه اثر ماندگار در دسترس ما قرار‏‎ ‎‏دارد که هر کدام بنوبه خود می تواند در تبیین این جایگاه و آثار آموزنده و احیاگر آن،‏‎ ‎‏مفتاح و روشنگر باشد.‏

‏     نخست: آثار قلمی بازمانده از این دوران پر برکت که خود تصویری درست از‏‎ ‎‏شخصیت علمی امام در جایگاه استادی و محتوای دروس امام در دوره های متوالی‏‎ ‎‏تدریس می باشد. سنت و سیره امام چنان بود که دروس خود را شخصاً به رشته‏‎ ‎‏تحریر در می آوردند و در حقیقت، یک درس سه بار مورد مطالعه و تحلیل قرار‏‎ ‎‏می گرفت: قبل از درس، بهنگام درس و پس از درس.‏

‏     آثار مکتوب متعدد امام در زمینه های مختلف فلسفی، عرفانی، اصول فقه، متون‏‎ ‎‏فقهی و فقه استدلالی که میراث گرانبهای علمی بازمانده ازامام می باشد جملگی در‏‎ ‎‏این راستا تألیف گردیده اند. امام همواره خود بهترین مقرر دروس خود بوده است.‏

‏     دوم: جزواتی که توسط شاگردان امام به عنوان تقریرات درس تهیه، تنظیم و به‏‎ ‎‏صورت مجلدات تقریری نوشته شده که برخی از این جزوات هنوز دردست مؤلفان‏‎ ‎‏محققش چاپ نشده باقی مانده که امید است همت جمعی در نشر آثار امام در این‏‎ ‎‏خصوص نیز مؤثر افتد.‏

‏     سوم: خاطرات انبوه شاگردان امام که در دروس حوزه های قم و نجف اشرف‏‎ ‎‏امام حضور یافته و سالها از زلال علم و معرفت امام بهره برده اند. این خاطرات به‏‎ ‎‏چند لحاظ از اهمیت فوق العاده برخوردار است که در این مجال می توان به برخی از‏‎ ‎‏آنها اشاره نمود:‏

‏     1. به لحاظ بار علمی که در اکثر صفحات این مجموعه از خاطرات دیده می شود‏‎ ‎‏و برای اهل فضل اشارتهای فراوان به همراه دارد.‏

‏     2. این خاطرات برای کسانی که خود در آن زمان حضور داشته اند موجب تداعی‏‎ ‎‏مطالب بسیاری است که احیاناً خود فراموش کرده اند.‏

‏     3. روش تدریس و تحقیق که از لابلای این خاطرات مستفاد می گردد بهترین الگو‏‎ ‎‏در حوزه های علمیه، دانشگاهها و مراکز آموزشی است.‏


‏     4. سطر سطر این خاطرات بیانگر رابطه ها در اتصال حلقات تاریخ زندگی امام و‏‎ ‎‏مؤلفه های تاریخ معاصر می باشد.‏

‏     5. این خاطرات مبین چگونگی ظهور نسلی است که امروز بنام یاران امام‏‎ ‎‏شهرت یافته اند. یعنی در حقیقت سرآغاز تاریخ جدید انقلاب پس از امام.‏

‏     6. مطالعه این خاطرات به وضوح امکان تبدیل استاد به مراد و تحول کرسی‏‎ ‎‏استادی به جایگاه انسان پروری و کانون عشق را نشان می دهد.‏

‏     کتاب حاضر که با زحمت و رنج بسیار فراهم آمده و اینک در اختیار علاقمندان‏‎ ‎‏قرار گرفته، شمه ای از این خاطرات را گردآوری و بازگو کرده است تا قطره ای از دریا‏‎ ‎‏را به والهان بنمایاند و دلهای مشتاق را به سوی آن دریا متوجه سازد. و محققانه، از‏‎ ‎‏طرح آن همه تفصیل، اشارت به مقام امام در کرسی استادی را هدف گیرد.‏

‏     به این ترتیب، اهداف خاطره نویسی تنها در بعد تاریخی آن خلاصه نمی شود.‏‎ ‎‏خاطراتی که در این مجموعه مطالعه می کنید در حقیقت تحقیقی هدفمند برای‏‎ ‎‏شناساندن جریانهای فکری با طبقه بندی روشها و بینشها در خلال بررسی سلسله‏‎ ‎‏دروس علمی امام می باشد. بی شک تجزیه و تحلیل این روشها امکان مطالعه‏‎ ‎‏تطبیقی در روشهای آموزشی حوزه های علمیه و دانشگاه را در سطوح آموزش عالی‏‎ ‎‏و تحقیقات کاربردی را میسر می سازد.‏

‏     کاروان عظیم شاگردان دیروز امام که وارثان اجتهاد و فقاهت امروز در حوزه های‏‎ ‎‏علمیه و سکانداران انقلاب در رهبری جریانهای فکری ناب اسلامی در عرصه های‏‎ ‎‏مختلف می باشند و مسئولیتها را در عرصه های مختلف نظام اسلامی بر عهده‏‎ ‎‏دارند، در لابلای خاطره هایی که از استاد و مراد خود در مناسبتهای درسی بازگو‏‎ ‎‏کرده اند در حقیقت تجربه نوینی را در عرصه روابط علمی و معنوی استاد و شاگرد‏‎ ‎‏به تماشا نهاده اند.‏

‏     در چشم انداز این خاطره ها به جز رابطه مقدس و سازنده استاد و شاگردی‏‎ ‎‏تجلیات دیگری از عشق، اندکاک، ذوب شدن و مراد و مریدی نهفته است که‏‎ ‎‏خوانندگان باید جلوه ها و برکات آن را در لابلای سخنان راویان و ناقلان این‏

‏خاطره ها جستجو کنند.‏

‏     بی گمان آبریز چشمه ها هر چند نزدیکتر باشند، زلالترند و آب اقیانوسها هر چه‏‎ ‎‏عمیقترند، پاکترند و لکن آبشارها بیشترین انرژی را نه در کرانه ها که در عمق دره ها‏‎ ‎‏به وجود می آورند که نشانه آن تبدیل قطره ها به حبابهای پراکنده در هوا است.‏

‏     شاگردان امام بی گمان همه یکسان از زلال علم و عرفان امام بهره نبرده اند برخی‏‎ ‎‏امام را چون چشمه ای خروشان و جمعی چون اقیانوسی بیکران و نیز عده ای استاد‏‎ ‎‏و مراد بی بدیل خویش را چون آبشار پر هیمنه می دیدند که امواج خود را با غرشی‏‎ ‎‏سهمگین به سخره ها می کوبد و خود را در این میان چون حباب و نَمی پراکنده در‏‎ ‎‏هوا می یافتند و به فراخور اوعیه و ظرفیت وجودی خویش فیض می بردند. به هر حال‏‎ ‎‏هر کدام، از ‏سلسله موی دوست‎[1]‎‏ سخن گفته اند و از اسارت کمند آن، زمزمه کرده اند.‏

‏    ‏‏این نکته بسی پر معنی است که هر کدام از شاگردان امام هر وقت و در هر حال‏‎ ‎‏که از امام و خاطره های درسی آن استاد و مراد خویش سخن گفته اند، بیشتر، از حال‏‎ ‎‏سخن گفته اند تا مقال و از فراق یار زمزمه کرده اند تا وصال.‏

‏     پایان جلسه درس امام همواره چنان بود که با اشتیاق آغاز جلسه بعد همراه بود‏‎ ‎‏و در حقیقت پایان نبود بلکه آغاز بود؛ درس امام هرگز کسی را سیراب نمی کرد بل‏‎ ‎‏تشنه تر می نمود؛ علم نمی افزود، که انسان را بر جهل خود واقفتر می کرد؛ فقط‏‎ ‎‏مرزها را بر می داشت و از کرانه تا کرانه به بیکران رهنمون می شد. درس امام نقبی بر‏‎ ‎‏عمق عقل و ادراک حاضران بود که تا چشمه های علم و معرفت از درونشان بجوشد‏‎ ‎‏تا هر کجا که علم و معرفت می یابند توان نقد و تحلیل آن را داشته باشند و دانش و‏‎ ‎‏معرفت جدید خود را از درون خویش بیابند.‏

‏     امام همواره زمان تحصیل را اندک و زمان تحقیق را بسیار می شمردند اما نه هر‏‎ ‎‏تحلیل و نه هر تحقیق، بلکه تحصیلی که به خروش مواج علم و معرفت از‏‎ ‎‏چشمه های درون دانش پژوهان بیانجامد و تولید، سازندگی و عقل فعال تحقیق را‏

‏بارور سازد. درس امام بی روح و علم تجریدی نبود سرشار از عرفان و زلال مکارم‏‎ ‎‏اخلاق بود. دقایق اندکی که امام در لابلای بحثهای دقیق علمی به شهد حال‏‎ ‎‏می رسید و در ناسوت علم به شهود ملکوت دست می یافت و از حضیض ملک به‏‎ ‎‏عالم قدسیان پرواز می کرد در همان چند لحظۀ حال، یکباره دست حاضران‏‎ ‎‏فرش نشین را به عرش می رسانید. در این چند لحظه ناگهان درس اصول وفقه به‏‎ ‎‏سماعی با شکوه و وصالی مخمور مبدل می شد و لحظه ای بعد همه در سرادق و‏‎ ‎‏حجب مستور بودند و دیگر از حال خبری نبود.‏

‏     ترجیع بند درسهای امام ندای آغاز راه بود نه نزدیک شدن به پایان. هر چه درس‏‎ ‎‏پیش می رفت، آغاز مشکل تر می نمود؛ تنها در پایان راه صوری درس بود که بارقه‏‎ ‎‏امید به آغاز راه در دلها می شکفت که تازه سفر نهایی آغاز می گردید.‏

‏     عالم شدن در دروس امام به معنی آماده شدن به آغاز آدم شدن بود چه زیبا و با‏‎ ‎‏شکوه و با تکرار می فرمود: شیخ ما همی گفت که عالم شدن چه مشکل و آدم شدن‏‎ ‎‏محال است.‏

‏     من ناچیز که حباب کوچکی معلق در هوا در هیاهوی غرش و ریزش موجهای‏‎ ‎‏عظیم آبشار وجود استاد بر قعر دره ها به حساب می آیم اگر همه آنچه را که باید از‏‎ ‎‏درس امام بگویم بر قلم آورم باید همه مطالب کتاب را تکرار کنم ناگزیر باید به نکاتی‏‎ ‎‏بسنده کنم که نَمی از یَم باشد و خواننده را به مطالعه دقیق و هشیارانه این اثر که به‏‎ ‎‏قلم شیوا و شیوه ای محققانه نوشته شده است وادارد تا نه تنها صفحه به صفحه و‏‎ ‎‏سطر به سطر بلکه روی بسیاری از کلمات در این خاطره ها تأمل نماید که شاید اسم‏‎ ‎‏اعظم روش تدریس امام را در آن کلمه بیابد و توشه راه بگیرد؛ چون ابرها به دشتها‏‎ ‎‏بتازد و ببارد.‏

‏     در منظر اول، استاد و مراد، چون سلسله جبالی می نمود که قله های آن غیر قابل‏‎ ‎‏دسترسی است اما هنگامی که دستها از آستین عقل به سوی او دراز می شد یکباره‏‎ ‎‏چون چشمه خروشان، اوعیه دلها را سیراب می نمود و پیچ و خمها و فراز و‏‎ ‎‏نشیبهای این سلسله کوهها چون گستره دشت وسیع و هموار زیر پا سهل می نمود‏

‏گوئی که در درس امام قله ها هدف نبودند قله ها چون علامتی فقط راه اوج به‏‎ ‎‏ملکوت را نشان می دادند.‏

‏     حتی آنها که از این اقیانوس بیکران بهره وافر بردند هم احساس ندامت کردند و‏‎ ‎‏نیز آنها که جز انتظار وصال بهرۀ دیگر نبردند بسی شرمنده شدند. آن دسته که چرا‏‎ ‎‏توشه بیشتر بر نگرفتند و این دسته که چرا بی نصیب ماندند.‏

‏     در اواخر دهه 30، روزی که در مسجد سلماسی قم بنا بر اصرار فضلای حاضر‏‎ ‎‏در درس به خاطر تراکم حضار امام بر روی یک منبر دو پله ای نشست ناگهان درهای‏‎ ‎‏ملکوت را بر روی مشتاقان گشود. امام سخن را چنین آغاز کرد که وقتی انسان بظاهر‏‎ ‎‏یک پله بالا می رود چه رخ می دهد؟ و او را چه می شود؟ و چه باید بشود؟ این پله‏‎ ‎‏ظاهری چگونه می تواند مایه کمال و یا چه سان مایه سقوط انسان گردد؟ با این‏‎ ‎‏سرآغاز سخن چه غوغایی در دلها بپا خاست و چه شهود انقلابی رخ داد؟ من آن‏‎ ‎‏روز در بارقه شکسته شدن و فروریختن دلها، شکوه سقوط بتها را در آن زمان به‏‎ ‎‏چشم خود دیدم که امید سقوط بت رژیم شاه را نوید می داد.‏

‏     اگر مرا به ژرفای درس امام راهی نبود از ظاهر بگویم آنگاه که دریا در سینه امام به‏‎ ‎‏خروش می افتاد و عبا از شانه های امام به آرامی می غلطید و می افتاد و حرکت‏‎ ‎‏دستها به آسمانها نشانه می رفت و طنین صدای امام اوج می گرفت دیگر گذشته و‏‎ ‎‏حال در هم می پیچید و ره آورد محققان گذشته به تار و پودی مبدل می گشت و‏‎ ‎‏کاخهای سر برافراشته آراء و نظریات بزرگان فرو می ریخت و مبانی نظریات رنگ‏‎ ‎‏می باخت و افقهای جدید در چشم اندازها رخ می نمود و از میان غرش ابرها و رعد‏‎ ‎‏و برق ناگهان آسمانی پر ستاره آشکار می گردید؛ که چه با شکوه بود جمع کردن این‏‎ ‎‏ستاره ها! اما صد حیف که جمع و ضبط همه آن ستاره ها امکان پذیر نبود.‏

‏     با یک نگاه دیگر باید گفت شیوه تدریس امام نه تنها الگو برای حوزه ها بلکه‏‎ ‎‏شیوه تدریس در دانشگاهها بود. در محضر امام، تحصیل به معنی جمع آوری‏‎ ‎‏اطلاعات نبود بلکه به معنی تحلیلی بود که نه تنها در حوزه اطلاعات موجود بلکه‏‎ ‎‏به توسعه و فهم آن می انجامید. هر چند، علم در کتابها ذخیره شده است اما استاد‏

‏بجای بازگو کردن آنها تلاش می کرد محققان را با محتوا و عمق و جان این کتابها آشنا‏‎ ‎‏سازد و راه و رسم تحلیل و بازسازی آنها را بیاموزد. و سامان دهی مجدد‏‎ ‎‏اندیشه های زمان گذشته را به تولید برساند. در دیدگاه ارزشمند امام، استاد وقتی‏‎ ‎‏موفق است که دانش پژوهانش بهتر از آنچه که ا زوی می گیرند خود بر علم بیافزایند‏‎ ‎‏و پانویسهای تقریراتشان باید بیشترین حجم صفحه را پر کند نه تنها نقل قولها، که در‏‎ ‎‏کتابها فراوانتر می توان یافت. در پایان باید این نکته را بیافزایم، آنگاه که در درس‏‎ ‎‏استاد مطلبی پیچیده پیش می آمد و درک بحث، سخت و راه فهم ناهموار می نمود،‏‎ ‎‏تازه، درس حال و هوای جدی و علمی بخود می گرفت و عنقای فکر امام برای‏‎ ‎‏شکار حقیقت به سوی اعماق مطلب نشانه می رفت و دوباره اوج می گرفت تا‏‎ ‎‏هدفی دیگر و شکاری دورتر از دسترس اندیشه ها.‏

‏ ‏

عباسعلی عمید زنجانی‏       ‏


‎ ‎

  • )) سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست               هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست «سعدی»