الحدیث الخامس عشر
فصل
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

فصل

‏فصل ‏

‏محدّث بزرگ، مجلسی ‏‎[1]‎‏، علیه الرحمة، فرماید، «در این احادیث (یعنی ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 242

‏احادیث ابتلا انبیا که وارد شده از طرق عامه و خاصه) دلالت واضحه است بر آنکه انبیا و اوصیا در امراض حسیه و بلیّات جسمیه مثل غیرشان هستند. بلکه آنها اولی به آن هستند از غیر، برای بزرگ شدن اجر آنها که موجب تفاضل در درجات است. و این منافات با مقام آنها ندارد، بلکه آن موجب تثبیت امر آنها شود. و اگر آنها مبتلا نشوند به بلیات، با آنکه از دست آنها معجزات و خارق عادات صادر می شود، گفته شود درباره آنها آنچه نصاری درباره پیغمبرشان گفتند. و این تعلیل در روایات وارد است.»- انتهی.‏‎[2]‎‏ و محقق مدقق طوسی و حکیم عظیم قدوسی‏‎[3]‎‏، عطّر الله مرقده، در تجرید فرماید در ضمن آنچه انبیا باید از آن مبرا باشند: و هر چه تنفر از آن حاصل آید. و علامه علمای اسلام ‏‎[4]‎‏، رضوان الله علیه، فرماید در شرح آن: و باید منزه باشد از امراض منفّره، مثل سلس و جذام و برص، برای اینکه این ها تنفر آورد و منافی با غرض از بعثت است.‏‎[5]‎‏ نویسنده گوید گر چه مقام نبوت تابع کمالات نفسانیه و مدارج روحانیه است و ربطی به مقام جسمانیت ندارد و امراض و نقایص جسمانیه ضرری به مقام روحانی آنها نرساند و امراض منفّره از علوّ شأن و عظمت رتبه آنها چیزی ناقص نکند، اگر مؤکد کمالات آنها نباشد و مؤید درجات آنها نگردد، چنانچه اشاره به آن شد، لیکن آنچه این دو محقق اشاره بدان کردند خالی از وجه نیست، زیرا که چون عامه مردم تمیز ما بین مقامات را نمی دهند و گمان می کنند که نقص جسمانی از نقص روحانی یا ملازم با او است، و بعضی از نقایص را منافی با مقام علوّ شأن و عظمت مرتبت دانند، لهذا عنایت حق چنان اقتضا کند که پیغمبران را که صاحب شریعت و مبعوث به رسالت هستند به امراضی که موجب تنفر طباع و استیحاش مردم است مبتلا نفرماید. پس، عدم ابتلای آنها نه از برای آن است که ابتلای به آن نقص مقام نبوت است، بلکه برای اکمال فایده تبلیغ است. بنابراین، مانع ندارد ابتلای بعض انبیا که صاحب شریعت نیستند، و ابتلای اولیاء بزرگ و مؤمنین به این گونه بلیات.‏

‏چنانچه حضرت ایّوب و جناب حبیب نجار مبتلا بودند. و اخبار کثیره وارد شده در ابتلای حضرت ایّوب.‏

‏فمن ذلک ما روی عن تفسیر علیّ بن إبراهیم، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، فی حدیث طویل قال: فسلّطه علی بدنه ما خلا عقله و‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 243

‏عینیه، فنفخ فیه إبلیس فصار قرحة واحدة من قرنه إلی قدمه، فبقی فی ذلک دهرا طویلا یحمد الله و یشکره حتّی وقع فی بدنه الدّود و کانت تخرج من بدنه فیردّها. و یقول لها: ارجعی إلی موضعک الّذی خلقک الله منه. و نتن حتّی أخرجه أهل القریة من القریة و ألقوه فی المزبلة خارج القریة.‏‎[6]‎‏ و فی الکافی بإسناده عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: قلت له: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشّیطان الرّجیم انّه لیس له سلطان علی الّذین آمنوا و علی ربّهم یتوکّلون.»‏‎[7]‎‏ فقال: یا أبا محمّد یسلّط و الله من المؤمن علی بدنه و لا یسلّط علی دینه. قد سلّط علی أیّوب فشوّه خلقه، و لم یسلّط علی دینه. و قد یسلّط من المؤمنین علی أبدانهم و لا یسلّط علی دینهم.‏‎[8]‎‏ و بإسناده عن ناجیة، قال قلت لأبی جعفر، علیه السّلام، إنّ المغیرة یقول إنّ المؤمن لا یبتلی بالجذام و لا بالبرص و لا بکذا و لا بکذا. فقال: إن کان لغافلا عن صاحب یاسین، إنّه کان مکنّعا. ثمّ ردّ أصابعه فقال: کأنّی أنظر إلی تکنیعه. أتاهم فأنذرهم، ثمّ عاد إلیهم من الغد فقتلوه. ثمّ قال: إنّ المؤمن یبتلی بکلّ بلیّة و یموت بکلّ میتة، إلّا أنّه لا یقتل نفسه.‏‎[9]‎‏ «صاحب یاسین» حبیب نجّار است. و «تکنیع» با نون، که در اکثر نسخ است، بنا به فرموده مجلسی (ره) تشنج و مثله بودن است. مجلسی فرماید گویا جذام سبب تکنیع اصابع او شده بوده است.‏‎[10]‎‏ و در این فرموده تأمل است.‏

‏از این احادیث و احادیث بسیار دیگر استفاده شود که مؤمنین و انبیا گاهی برای بعض مصالح مبتلا شوند به امراض منفّره. گرچه در مقابل این اخبار بعض اخبار دیگر است که نفی کرده است تشویه خلقت حضرت ایوب، علیه السلام، و بو افتادن بدن شریفش را.‏‎[11]‎‏ و بحث و تطویل در ذکر و جمع آنها نفع بسیاری ندارد.‏

‏بالجمله، این نحو از امراض ضرری به حال مؤمنین و نقص برای آنها و انبیا، علیهم السلام، نیست، بلکه ترفیع رتبه و علوّ مقام و درجه است. و الله تعالی أعلم بالصّواب.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 244

  • . حدیث 1، پاورقی 14.
  • . بحار الانوار، ج 64، ص 250،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدة ابتلا المؤمن».
  • . محمد بن حسن طوسی معروف به «خواجه نصیر» و «محقق طوسی» (597- 672) از حکماء و دانشمندان مشهور اسلام است در فلسفه و کلام و ریاضیات و هیئت متبحّر بوده است. علامه حلّی، قطب الدین شیرازی، سید عبد الکریم بن طاووس از شاگردان وی می باشند، آثار ارزشمندی از او بجای مانده است مانند: شرح اشارات، تجرید، تحریر اقلیدس، تحریر مجسطی، اخلاق ناصری.
  • . حدیث 1، پاورقی 24.
  • . کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. ص 218،« مقصد چهارم فی وجوب عصمه».
  • . «ابو بصیر از امام صادق (ع) در حدیثی طولانی روایت کرده است که فرمود: «پس آن را بر بدنش- مگر عقل و چشمانش- مسلط ساخت، و شیطان در او دمید تا بدن او سراسر زخم شد. مدتی مدید بر همین حال بود و خدا را پیوسته شکر می گفت تا در بدن او کرم افتاد. و چون کرمی از بدنش خارج می شد آن را به جای خود بر می گرداند و به او می گفت: برگرد به جایگاهی که خداوند تو را از آنجا آفریده است. و آن گاه اندامش بو گرفت به طوری که مردم او را از شهر بیرون بردند و در مزبله بیرون شهر افکندند.» بحار الانوار، ج 12، ص 342، «کتاب النبوة»، «باب قصص ایّوب»، حدیث 3.
  • . ( نحل- 98- 99).
  • . روضه کافی، ج 8، ص 288، حدیث 433 «و در کافی به سند خود از أبو بصیر از امام صادق (ع) روایت می کند که أبو بصیر از امام [از این آیات ] سؤال کرد، فرمود: «پس هر گاه خواستی قرآن تلاوت کنی، از شیطان- رانده شده به خدا پناه ببر، همانا شیطان را دستی نیست بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگار خویش توکل کرده اند.» امام فرمود: «ای ابا محمد، به خدا سوگند شیطان بر بدن مؤمن مسلّط می شود ولی بر دین او مسلط نمی گردد. بر ایّوب پیغمبر چیره گردید و خلقت (بدن) او را زشت کرد ولی بر دین او چیرگی نیافت. و بسا بر بدن مؤمنان مسلط شود ولی بر دینشان دست نیابد.»
  • . اصول کافی، ج 2، ص 254، «کتاب ایمان و کفر»، «باب شدة ابتلا مؤمن»، حدیث 12، و با سند خود از ناجیه روایت کند که گفت به امام باقر (ع) عرض کردم مغیره می گوید مؤمن به مرض جذام و پیسی و امثال آن مبتلا نمی شود. فرمود: «او از صاحب یاسین [حبیب نجار که قصه اش در سوره یس آمده است ] غافل است که دستش فلج بود [و یا مرتعش بود] سپس امام انگشتان خود را برگردانید (به صورت انگشتان مفلوج) آنگاه فرمود: «چنان است که گویی او را می بینم که با دست سست شده نزد آنها آمده و بیمشان می دهد، سپس بار دیگر در روز بعد نزدشان آمد و ایشان او را کشتند.» سپس امام فرمود: «مؤمن به هر بلایی مبتلا می شود و به هر مرگی می میرد اما خود را نمی کشد.»
  • . مرآة العقول، ج 9، ص 330،« کتاب ایمان و کفر»،« باب شدة ابتلا المؤمن»، حدیث 12.
  • . امام صادق از پدر خود امام باقر (ع) روایت می کند که إنّ أیّوب ابتلی سبع سنین من غیر ذنب و إنّ الأنبیاء لا یذنبون، لأنّهم معصومون مطهّرون لا یذنبون و لا یزیغون و لا یرتکبون ذنبا صغیرا و لا کبیرا. و قال (ع): إنّ أیّوب من جمیع ما ابتلی به، لم تنتن له رایحة: و لا قبحت له صورة، و لا خرجت منه مدّة من دم و لا قیح، و لا استقذره أحد رآه، و لا استوحش منه أحد شاهدة، و لا تدوّد شی ء من جسده. و هکذا یصنع الله عزّ و جلّ بجمیع من یبتلیه من أنبیائه و أولیائه المکرّمین علیه. و إنّما اجتنبه النّاس لفقره و ضعفه فی ظاهر أمره لجهلهم بما له عند ربّه تعالی ذکره من التأیید و الفرج ... (امام صادق (ع) از پدر خویش، امام باقر (ع)، روایت فرمود که ایوب پیامبر بی آنکه گناهی از او سر زند هفت سال مبتلا بود، و پیامبران معصیت نکنند، زیرا آنان در عصمت حق اند و از آلودگی ها مبرا، و زشتی و فساد از ایشان سر نزند و گناه چه کوچک و چه بزرگ مرتکب نگردند.» فرمود: «ایّوب پیامبر به دردهای گوناگون مبتلا بود، اما بوی بد از او به مشام نمی رسید، و نیز چهره وی زشت نگردید، و هرگز از اندام او خون و چرک بیرون نزد، و کسی که او را می دید از او منزجر نمی گشت، و دیدار کنندگان او از او بیزار نگشتند. و هرگز بدنش کرم نیفتاد. و خداوند با همه بلا رسیدگان از پیامبران و اولیای گرامیش چنین رفتار کند. دوری مردم از ایّوب برای فقر و ضعف ظاهری او بود، زیرا آنان نمی دانستند که آن بزرگوار مورد توجه پروردگار خویش است و او را از سوی خداوند گشایشی است.» بحار الانوار، ج 12، ص 348، «کتاب النبوة»، «باب قصص ایوب»، حدیث 13.