فصل در بیان معنی امتحان و نتیجه آن و چگونگی نسبت آن به ذات مقدّس حق تعالی حسب مناسبت و گنجایش این اوراق.
بدان که نفوس انسانیه در بدو ظهور و تعلق آن به ابدان و هبوط آن به عالم ملک در جمیع علوم و معارف و ملکات حسنه و سیّئه، بلکه در جمیع ادراکات و فعلیات، بالقوه است و کم کم رو به فعلیت گذارد به عنایت حق جلّ و علا. و ادراکات ضعیفه جزئیّه اوّل در او پیدا شود، از قبیل احساس لمس و حواس ظاهره دیگر الاخسّ فالاخسّ، و پس از آن ادراکات باطنیه نیز به ترتیب در او حادث گردد. ولی در جمیع ملکات باز بالقوّه باشد، و اگر در تحت تأثیراتی واقع نشود، به حسب نوع ملکات خبیثه در او غالب شود و متمایل به زشتی و ناهنجاری گردد، زیرا که دواعی داخلیه از قبیل شهوت و غضب و غیر آن او را طبعا به فجور و تعدی و جور دعوت کند، و پس از تبعیت آنها به اندک زمانی حیوانی بس عجیب و شیطانی بی اندازه غریب گردد. و چون عنایت حق تعالی و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربّی و مهذّب به تقدیر کامل در او قرار داد که آن دو به منزله دو بال است از برای بنی آدم که می تواند به واسطه آنها از حضیض جهل و نقص و زشتی و شقاوت به اوج علم و معرفت و کمال و جمال و سعادت پرواز نماید و خود را از تنگنای ضیق طبیعت به فضای وسیع ملکوت اعلی رساند. و این دو یکی مربّی باطنی، که قوّه عقل و تمیز است، و دیگر مربّی خارجی، که انبیا و راهنمایان طرق سعادت و شقاوت می باشند. و این دو هیچکدام بی دیگری انجام این مقصد ندهند، چه که عقل بشر خود نتواند کشف طرق سعادت و شقاوت کند و راهی به عالم غیب و نشئه آخرت پیدا کند، و هدایت و راهنمایی پیمبران بدون قوّه تمیز و ادراک عقلی مؤثر نیفتد.
پس حق تبارک و تعالی این دو نوع مربّی را مرحمت فرموده که به واسطه آنها تمام قوای مخزونه و استعدادات کامنه در نفوس به فعلیت تبدیل پیدا کند. و این دو نعمت بزرگ را حق تعالی برای امتحان بشر و اختبار آنها مرحمت فرموده، زیرا که بدین دو نعمت ممتاز شوند افراد بنی نوع انسان از یکدیگر، و سعید و شقی و مطیع و عاصی و کامل و ناقص از هم جدا شوند. چنانچه جناب ولایت مآب فرماید: و الّذی بعثه
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 237 بالحقّ لتبلبلنّ بلبلة و لتغربلنّ غربلة. و در کافی شریف، در باب تمحیص و امتحان، ابن ابی یعفور از حضرت صادق، علیه السلام، نقل کند که قال: لا بدّ للنّاس من أن یمحّصوا و یمیّزوا و یغربلوا و یستخرج فی الغربال خلق کثیر. فرمود: «لابد است از برای مردم از اینکه خالص شوند و امتحان گردند و تمیز داده شوند و غربال شوند، و استخراج شود در غربال خلق بسیاری.» و بإسناده عن منصور، قال قال لی أبو عبد الله، علیه السّلام: یا منصور، إنّ هذا الأمر لا یأتیکم إلّا بعد إیاس [و لا] و الله حتی تمیّزوا و لا و الله حتّی تمحّصوا، و لا و الله حتّی یشقی من یشقی و یسعد من یسعد. فرمود: «ای منصور، همانا این امر (یعنی قیام قائم) نمی آید شما را مگر بعد از مأیوس [شدن ]. و نه به خدا قسم تا تمیز داده شوید، و نه به خدا قسم تا خالص شوید، و نه به خدا قسم تا شقی شود هر کس شقی می شود و سعید شود هر کس سعید می شود.» و در حدیث دیگر است از حضرت أبو الحسن، علیه السلام، قال: یخلّصون کما یخلّص الذّهب. و در کافی شریف، در باب ابتلا و اختبار، سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند، قال: ما من قبض و لا بسط إلّا و لله فیه مشیئة و قضاء و ابتلا. و در حدیث دیگر از حضرت منقول است، قال: إنّه لیس شی ء فیه قبض أو بسط ممّا أمر الله به أو نهی عنه إلّا و فیه لله عزّ و جلّ ابتلا و قضاء. یعنی «نیست چیزی که در آن منع و عطایی باشد از چیزهایی که امر فرموده خداوند تعالی به آن یا نهی فرموده از آن، مگر آنکه در آن از برای خدای عزّ و جلّ امتحان و حکمی است. و «قبض» در لغت امساک و منع و اخذ است، و «بسط» نشر و اعطاست. پس، هر عطا و توسعه و منعی و هر امر و نهی و تکلیفی برای امتحان است.
پس، معلوم شد که بعث رسل و نشر کتب آسمانی- همه برای امتیاز بشر و جدا شدن اشقیا از سعدا و مطیعین از عاصین است. و معنی امتحان و اختبار حق همین امتیاز واقعی خود بشر است از یکدیگر، نه علم به امتیاز، زیرا که علم حق تعالی
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 238 ازلی و متعلق و محیط به هر چیز است قبل از ایجاد. و حکما در تحقیق امتحان و ابتلا بسط کلام داده اند که ذکر آن خارج از میزان است.
پس، نتیجه امتحان مطلقا- که این دو که ذکر شد از بزرگترین آنها است- امتیاز سعد و شقی است. در این امتحان و اختبار نیز حجت خدا بر خلق تمام شود و هلاکت و شقاوت و سعادت و حیات هر کسی از روی حجت و بیّنه واقع گردد و راه اعتراض باقی نماند. هر کس تحصیل سعادت و حیات جاویدان نماید، به هدایت و توفیق حق است، زیرا که تمام اسباب تحصیل را مرحمت فرموده. و هر کس تحصیل شقاوت نماید و رو به هلاکت رود و تبعیت نفس و شیطان کند، با فراهم بودن جمیع طرق هدایت و اسباب کسب سعادت، خود به اختیار خود به هلاکت و شقاوت فرو رفته و حجت بالغه حق بر او تمام است: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 239