مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است.
فصل هشتم در بیان حضور قلب است
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

فصل هشتم در بیان حضور قلب است

فصل هشتم در بیان حضور قلب است

‏  یکی از مهمّات آدابْ قلبیّه که شاید کثیری از آدابْ مقدّمۀ آن باشد و‏‎ ‎‏عبادت را بدون آن روح و روانی نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب‏‎ ‎‏الأبواب سعادات است و در احادیث شریفه از کمتر چیزی این قدر ذکر شده و‏‎ ‎‏به کمتر ادبی این قدر اهمّیّت داده شده، حضور قلب است. و ما گر چه در‏‎ ‎‏رسالۀ ‏‏سرّالصّلوة‏‎[1]‎‏ و هم در کتاب ‏‏اربعین‏‎[2]‎‏ از آن مستوفی یاد نمودیم و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 31

‏درجات و مراتب آن را بیان نمودیم، لکن در این جا نیز برای تتمیم فائده و‏‎ ‎‏تحرّز از حواله ذکری از آن می نماییم.‏

‏     چنانچه سابق بر این ذکر شد، عبادات و مناسک و اذکار و اوراد در وقتی‏‎ ‎‏نتیجۀ کامله دارد که صورت باطنۀ قلب شود و باطن ذات انسان به آن مخمّر‏‎ ‎‏گردد و دل انسان صورت عبودیّت به خود گیرد و از خودسری و سرکشی بیرون‏‎ ‎‏آید. و نیز مذکور شد که از اسرار و فوائد عبادات یکی آن است که ارادۀ نفس‏‎ ‎‏قوی شود و نفس بر طبیعت چیره شود و قوای طبیعتْ مسخّرْ تحت قدرت و‏‎ ‎‏سلطنت نفس گردد و ارادۀ نفس ملکوتی در ملک بدن نافذ گردد، بطوری که‏‎ ‎‏قوا چون ملائکة اللّه نسبت به حق تعالی شوند که «عصیان آن نکنند لمحه ای،‏‎ ‎‏و عمل کنند به آنچه فرمان برای آنها صادر می شود.»‏‎[3]‎

‏    ‏‏و اکنون گوئیم که یکی از اسرار عبادات و فوائد مهمّه، که همه مقدّمۀ آن‏‎ ‎‏است، آن است که جمیع مملکت باطن و ظاهر مسخّر در تحت ارادۀ اللّه و‏‎ ‎‏متحرّک به تحریک اللّه شود و قوای ملکوتیّه و ملکیّۀ نفس از جنود اللّه شوند و‏‎ ‎‏همگی نسبت به حق تعالی سمت ملائکة اللّه را پیدا کنند. و این خود یکی از‏‎ ‎‏مراتب نازلۀ فنای قوا و ارادات است در ارادۀ حق. و کم کم نتایج بزرگ بر این‏‎ ‎‏مترتّب شود و انسان طبیعی الهی گردد و نفس ارتیاض بعبادت اللّه پیدا کند و‏‎ ‎‏جنود ابلیس یکسره شکست خورده منقرض شوند و قلب و قوای آن تسلیم حق‏‎ ‎‏شوند و اسلام به بعض مراتب باطنه در آن بروز کند. و نتیجۀ این تسلیم اراده‏‎ ‎‏به حق در دار آخرت آن شود که حق تعالی ارادۀ او را در عوالم غیب نافذ فرماید‏‎ ‎‏و او را مثل اعلای خود قرار دهد، و چنانچه خود ذات مقدّس هرچه را بخواهد‏‎ ‎‏ایجاد کند به مجرّد اراده موجود شود، ارادۀ این بنده را هم آن طور قرار دهد؛‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 32

‏چنانچه بعضی از اهل معرفت روایت نمودند از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و‏‎ ‎‏آله راجع به اهل بهشت که ملکی می آید پیش آنها؛ پس از آن که اذن ورود‏‎ ‎‏می طلبد وارد می شود و نامه ای از جناب ربوبیّت به آنها می دهد بعد از آن که از‏‎ ‎‏خدای تعالی به آنها سلام ابلاغ نماید. و در آن نامه است برای هر انسانی که‏‎ ‎‏مخاطب به آن است: ‏

‏     ‏مِنَ الْحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لاٰ یَموُتُ اِلَی الْحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لاٰیَمُوتُ. اَمّا بَعْدُ،‎ ‎فَاِنّی اَقُولُ لِلشَّیْ ءِ کُنْ فَیَکُونُ. وَ قَدْ جَعَلْتُکَ تَقولُ لِلشَّیْ ءِ کُنْ فَیْکونُ. فقال صلی‎ ‎اللّه علیه و آله: فلا یَقولُ اَحَدٌ مِنْ اَهْلِ الجَنَّةِ لِلشَّیْ ءِ کُنْ اِلاّ وَ یَکُون.‎[4]‎

‏    ‏‏و این سلطنت الهیّه ایست که به بنده دهند از برای ترک ارادۀ خود و ترک‏‎ ‎‏سلطنت هواهای نفسانیّه و اطاعت ابلیس و جنود او. و هیچیک از این نتایج که‏‎ ‎‏ذکر شد حاصل نمی شود مگر با حضور قلب کامل. و اگر قلب در وقت عبادت‏‎ ‎‏غافل و ساهی باشد، عبادت او حقیقت پیدا نکند و شبه لهو و بازی است. و‏‎ ‎‏البته چنین عبادتی را در نفس به هیچ وجه تأثیری نیست و عبادت از صورت و‏‎ ‎‏ظاهر به باطن و ملکوت بالا نرود ـ چنانچه به این معنی در اخبار اشاره شده ـ و‏‎ ‎‏قوای نفس با چنین عبادتی تسلیم نفس نشوند و سلطنت نفس بر آنها بروز‏‎ ‎‏نکند و همینطور قوای ظاهره و باطنه تسلیم ارادۀ اللّه نگردد و مملکت در تحت‏‎ ‎‏کبریای حق منقهر نشود، چنانچه پر واضح است. و از این جهت است که‏‎ ‎‏می بینید در ما پس از چهل ـ پنجاه سال عبادت اثری حاصل نشده، بلکه روز‏‎ ‎‏به روز بر ظلمت قلب و تعصّی قوا افزوده می شود و آن به آن اشتیاق ما به‏‎ ‎‏طبیعت و اطاعت ما از هواهای نفسانیّه و وساوس شیطانیّه افزون گردد. اینها‏‎ ‎‏نیست جز آن که عبادات ما بی مغز و شرایط باطنه و آداب قلبیّۀ آن به عمل‏‎ ‎‏نمی آید، و الاّ به نصّ آیۀ مبارکۀ کتاب الهی: «نماز نهی از فحشاء و منکر‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 33

‏می نماید.»‏‎[5]‎‏ و البته این نهی نهی صوری ظاهری نیست؛ لابدّ باید در دل‏‎ ‎‏چراغی روشن شود و در باطن نوری فروزان شود که انسان را هدایت به عالم‏‎ ‎‏غیب کند و زاجر الهی پیدا شود که انسان را از عصیان و نافرمانی باز دارد.‏‎ ‎‏     و ما خود را در زمرۀ نمازگزارها محسوب می داریم و سالهای سال است‏‎ ‎‏اشتغال به این عبادت بزرگ داریم و در خود چنین نوری ندیدیم و در باطن‏‎ ‎‏چنین زاجر و مانعی برای ما پیدا نشده؛ پس وای به حال ما آن روزی که صور‏‎ ‎‏اعمال ما و صحیفۀ افعال ما را در آن عالم به دست ما دهند و گویند خود حساب‏‎ ‎‏خود را بکش؛‏‎[6]‎

‏ببین آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه است و آیا چنین‏‎ ‎‏نمازی با این صورت مشوّه ظلمانی مقرّب بساط حضرت کبریائی است؟ و آیا‏‎ ‎‏با این امانت بزرگ الهی و وصیّت انبیاء و اوصیاء باید اینطور سلوک کرد و‏‎ ‎‏اینطور دست خیانت شیطان رجیم را، که عدوّ اللّه است، به آن راه داد؟ و آیا‏‎ ‎‏نمازی که معراج مؤمن است و قربان متّقین است‏‎[7]‎‏ چرا باید شما را از ساحت‏‎ ‎‏مقدّس تبعید و از درگاه قرب الهی دور کند؟ آن روز آیا جز حسرت و ندامت و‏‎ ‎‏بیچارگی و بدبختی و خجلت و شرمساری چیزی نصیب ما می شود؟ حسرت‏‎ ‎‏و ندامتی که در این عالم شبیه ندارد؛ خجلت و شرمساری که نظیرش را تصوّر‏‎ ‎‏نمی توانیم کرد. حسرتهای این عالم هرچه باشد مشوب به هزار طور امیدها‏‎ ‎‏است، و شرمساری های اینجا سریع الزّوال است، بخلاف آنجا که روز بُروز‏‎ ‎‏حسرت و ندامت است؛ چنانچه حق فرماید: ‏وَ اَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ اِذْ قُضِیَ‎ ‎اْلاَمْر.‎[8]‎‏ امر گذشته را نتوان جبران نمود و عمر تلف شده را نتوان برگرداند ـ ‏یا‎ ‎حَسْرَتا عَلیٰ مٰا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّه .‎[9]‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 34

‏    ‏‏ای عزیز، امروز روز مهلت و عمل است؛ انبیاء آمدند و کتابها آوردند و‏‎ ‎‏دعوتها نمودند با این همه تشریفات و این همه تحمّل رنج و تعب که ما را از‏‎ ‎‏خواب غفلت بیدار و از سکر طبیعت هوشیار کنند و ما را به عالم نور و نشئۀ‏‎ ‎‏بهجت و سرور رسانند و به حیات ابدی و نعمتهای سرمدی و لذّتهای‏‎ ‎‏جاویدانی رسانند و از هلاک و شقاوت و نار و ظلمت و حسرت و ندامت رهایی‏‎ ‎‏دهند؛ تمام اینها برای خود ما بدون این که برای آنها نتیجه ای حاصل شود و آن‏‎ ‎‏ذوات مقدّسه احتیاجی به ایمان و اعمال ما داشته باشند؛ با این وصف در ما به‏‎ ‎‏هیچ وجه اثری نکرد و شیطان مسامعِ قلب ما را چنان گرفته و سلطنت بر باطن‏‎ ‎‏و ظاهر ما همچو پیدا کرده که هیچ یک از مواعظ آنها را در ما اثری حاصل‏‎ ‎‏نشود، بلکه هیچ یک از آیات و اخبار به گوش قلب ما نرسد و از ظاهر گوش‏‎ ‎‏حیوانی تجاوز نکند.‏

‏     بالجمله، ای قاری محترم که این اوراق را مطالعه می کنی، مثل‏‎ ‎‏نویسنده خالی از همۀ انوار و تهی دست از همۀ اعمال صالحه و گرفتار هواهای‏‎ ‎‏نفسانیّه مباش؛ تو به حال خود رحمی کن و از عمر خود نتیجه ای حاصل کن؛‏‎ ‎‏دقت در حال انبیاء و اولیاء کمّل کن و اشتهاهای کاذب و وعده های شیطان را‏‎ ‎‏پشت پا زن؛ مغرور گول شیطان مباش و فریب نفس امّاره مخور که تدلیس‏‎ ‎‏اینها بسیار دقیق است و هر امر باطلی را به صورت حق به انسان تعمیه می کنند‏‎ ‎‏و انسان را فریب می دهند. گاهی به امید توبه در آخر عمر انسان را به شقاوت‏‎ ‎‏می کشانند، با آن که توبه در آخر عمر و تراکم ظلمات معاصی و بسیاری‏‎ ‎‏مظالم عباد و حقوق اللّه امری است بسیار صعب و مشکل. امروز که ارادۀ‏‎ ‎‏انسان قوّت دارد و قوای جوانی برقرار است و درخت معصیت برومند نیست و‏‎ ‎‏سلطنت شیطان در نفس مستحکم نشده و نفس جدید العهد به ملکوت و قریب‏‎ ‎‏الافق به فطرت اللّه است و شرایط حصول و قبول توبه سهل است،‏‎ ‎‏نمی گذارند انسان قیام به توبه کند و این درخت سست را ریشه کن و سلطنت‏‎ ‎‏غیر مستقلّ را منقرض نماید، وعدۀ ایّام پیری را می دهند که بعکس این، ارادۀ‏‎ ‎‏ضعیف و قوا ناتوان و درخت معاصی گوناگون کهن و برومند و سلطنت ابلیس‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 35

‏در ظاهر و باطن مستقل و مستقرّ شده و الفت به طبیعت شدید و بُعد از ملکوت‏‎ ‎‏زیاد و نور فطرت خاموش و منطفی گردیده و شرایط توبه سخت و ناگوار شده‏‎ ‎‏است؛ این نیست جز غرور.‏

‏     و گاهی به وعدۀ شفاعت شافعین علیهم السلام انسان را از ساحت‏‎ ‎‏قدس آنها دور و از شفاعت آنها مهجور می نمایند، زیرا که انغمار در گناهان‏‎ ‎‏کم کم قلب را سیاه و منکوس کند و انسان را به سوء عاقبت منجرّ نماید. و‏‎ ‎‏طمع شیطان از انسان دزدیدن ایمان است؛ دخول در گناهان را مقدّمۀ آن قرار‏‎ ‎‏می دهد تا به نتیجۀ مطلوبه برسد. انسان اگر طمع شفاعت دارد، باید در این‏‎ ‎‏عالم با سعی و کوشش رابطۀ بین خود و شفعای خود را حفظ کند و قدری تفکّر‏‎ ‎‏در حال شافعان محشر نماید که حال آنها در عبادت و ریاضت به کجا رسیده‏‎ ‎‏بود. فرضاً که شما با ایمان از دنیا بروید، ولی اگر بار گناهان و مظالم سنگین‏‎ ‎‏باشد ممکن است در عذابهای گوناگون برزخ و قبر از شما شفاعت نشود؛‏‎ ‎‏چنانچه از حضرت صادق منقول است که «برزخ شما با خودتان است.»‏‎[10]‎‏ و‏‎ ‎‏عذابهای برزخ طرف قیاس با عذابهای این جا نیست، و طول مدّت برزخ را‏‎ ‎‏جز خدا کسی نداند، شاید میلیون میلیونها سال طول کشد. و ممکن است در‏‎ ‎‏قیامت نیز پس از مدّتهای طولانی و عذابهای گوناگون طاقت فرسا شفاعت‏‎ ‎‏نصیب ما شود، چنانچه در احادیث نیز این معنی وارد است.‏‎[11]‎

‏    ‏‏پس، غرور شیطان انسان را از عمل صالح باز دارد و انسان را یا بی‏‎ ‎‏ایمان یا با بارهای سنگین از دنیا ببرد و به شقاوت و بدبختی گرفتار کند. و‏‎ ‎‏گاهی با وعدۀ رحمت واسعۀ ارحم الرّاحمین دست انسان را از دامن رحمت‏‎ ‎‏کوتاه کند؛ غافل از آن که این همه بعث رسل و ارسال کتب و فرو فرستادن‏‎ ‎‏فرشتگان و وحی و الهام به پیغمبران و راهنمایی طریق حق، از رحمت ارحم‏‎ ‎‏الرّاحمین است. عالم را رحمت واسعۀ حق فرو گرفته و ما در لب چشمۀ‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 36

‏حیوان از تشنگی به هلاکت می رسیم.‏

‏     بزرگتر رحمتهای الهی قرآن است؛ تو اگر به رحمت ارحم الرّاحمین‏‎ ‎‏طمع داری و آرزوی رحمت واسعه داری، از این رحمت واسعه استفاده کن.‏‎ ‎‏طریق وصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرموده. تو خود به‏‎ ‎‏پای خود در چاه می افتی و از راه معوج می شوی، رحمت را چه نقصانی‏‎ ‎‏است؟ اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به طور دیگر نشان‏‎ ‎‏بدهند، می دادند، به موجب وسعت رحمت؛ و اگر ممکن بود اکراهاً مردم را‏‎ ‎‏به سعادت برسانند می رساندند؛ لکن هیهات! راه آخرت راهی است که جز‏‎ ‎‏با قدم اختیار نمی توان آن را پیمود؛ سعادت با زور حاصل نشود؛ فضیلت و‏‎ ‎‏عمل صالح بدون اختیارْ فضیلت نیست و عمل صالح نمی باشد؛ و شاید‏‎ ‎‏معنی آیۀ شریفۀ ‏لا اِکْراهَ فِی الدّین ‏نیز همین باشد.‏

‏     بلی، آنچه در آن، اِعمال اکراه و اجبار می توان نمود صورت دین الهی‏‎ ‎‏است نه حقیقت آن. انبیاء علیهم السلام مأمور بودند که صورت را با هر طور‏‎ ‎‏ممکن است تحمیل مردم کنند تا صورت عالم صورت عدل الهی شود و مردم‏‎ ‎‏را ارشاد به باطن نمایند تا مردم به قدم خود آن را بپیمایند و به سعادت برسند.‏‎ ‎‏     بالجمله، این نیز از غرور شیطان است که دست انسان را با طمع‏‎ ‎‏رحمت از رحمت کوتاه کند.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 37

  • ))   پاورقی 2.
  • )) کتاب اربعین (شرح اربعین حدیث) از آثار جناب مؤلف قدّس سرّه الشریف می باشد که نوشتن آن در محرّم 1358 هجری قمری به انجام رسیده است. در مقدمۀ این کتاب شریف بعد از حمد و صلوة و دعا آمده است: «و بعد، این بندۀ بی بضاعت ضعیف مدّتی بود با خود حدیث می کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که در کتب معتبرۀ اصحاب و علماء رضوان اللّه علیهم ثبت است جمع آوری کرده و هر یک را به مناسبت شرحی کند که با حال عامّه مناسبتی داشته باشد، واز این جهت آن را به زبان فارسی نگاشته که فارسی زبانان نیز از آن بهره برگیرند؛ شاید ان شاءاللّه مشمول حدیث شریف ختمی مرتبت ص شوم که فرموده است: مَنْ حَفِظَ عَلیٰ اُمَّتی ارْبَعینَ حدَیثاً یَنْتَفِعوُنَ بِهٰا بَعَثَهُ اللّه یَوْمَ القیامةِ فقیهاً عالماً. تا بحمد اللّه و حسن توفیقه موفق به شروع آن شدم و از خدای تعالی توفیق اتمام می طلبم ـ انّه ولیّ التّوفیق.»
  • )) معنای آیۀ شریفه است که دربارۀ ملائکه می فرماید لاٰ یَعْصُونَ اللّه مٰا اَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مٰا یُؤْمَرُون (تحریم / 6)
  • )) «از حیّ قیّومی که نمی میرد به [سوی] حیّ قیّومی که نمی میرد. اما بعد، من چون به (هر) چیز گویم «باش»، پس (موجود) می شود. تو را (نیز) چنان قرار دادم که به (هر) چیز بگویی «باش» موجود شود. آن گاه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله فرمود: احدی از اهل بهشت به چیزی نمی گوید «باش» مگر آنکه (موجود) شود.``» علم الیقین، ج 2، ص 1061. با اندکی اختلاف
  • )) «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهیٰ عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْکَر.» (عنکبوت / 45)
  • )) اشاره است به آیۀ 14 سورۀ «اسراء»: اِقْرَءْ کِتٰابَکَ کَفٰی بِنَفْسِکَ الیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً.
  • )) الصّلوةُ مِعْراجُ المُؤْمِن. اعتقادات، مرحوم مجلسی، ص 29. اَلصَّلٰوةُ قُرْبٰانُ کُلِّ تَقِیّ (نماز وسیلۀ تقرّب هر پرهیزکار است به خدا) فروع کافی، ج 3، ص 265، «کتاب الصّلوة»، «باب فضل الصّلوة»، حدیث 6.
  • )) «بیمشان ده از روز حسرت ـ روزی که کار به آخر رسد.» (مریم / 39)
  • ))    پاورقی 12.
  • )) این معنی از روایت عمرو بن یزید در فروع کافی، ج 3، ص 242، و علم الیقین، ج2، ص 1051، استفاده می شود.
  • )) از جمله در بحارالانوار، ج 8، ص 362، «کتاب العدل و المعاد»، باب 12، حدیث 35 و 36.