مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است
فصل هفتم در شمّه ای از تفسیر سوره مبارکه «قدر» به قدر مناسبت این اوراق
‏‏تتمة در ذکر بعض روایات که در فضل «لیلة القدر» وارد شده‏
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

‏‏تتمة در ذکر بعض روایات که در فضل «لیلة القدر» وارد شده‏

مقاله اولی در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است. / مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است / باب اول در بعض آداب اذان و اقامه است و در آن پنج فصل است. / باب دوم در ق

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

‏‏تتمة در ذکر بعض روایات که در فضل «لیلة القدر» وارد شده‏

تتمة در ذکر بعض روایات که در فضل «لیلة القدر» وارد شده

‏     ‏‏از آن جمله روایاتی است که عارف باللّه ، سیدبن طاووس رضی اللّه عنه‏‎ ‎‏در کتاب شریف ‏‏اقبال‏‏ نقل فرموده، می فرماید: «در کتاب ‏‏یواقیت،‏‏ تألیف‏‎ ‎‏ابوالفضل بن محمد الهروی، یافتم اخباری در فضل لیلة القدر.» تا آن که‏‎ ‎‏می گوید از پیغمبر نقل است که فرمود: «موسی گفت: "الهی من قرب تو را‏‎ ‎‏می خواهم." فرمود: "قرب من از برای کسی است که بیدار باشد در شب‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 333

‏قدر." گفت: "الهی رحمت تو را می خواهم." فرمود: "رحمت من برای‏‎ ‎‏کسی است که رحم کند فقرا را در شب قدر." گفت: "خدایا من گذشتن از‏‎ ‎‏صراط را می خواهم." فرمود: "این برای کسی است که تصدّق کند به‏‎ ‎‏صدقه ای در شب قدر." گفت: "خدایا از درختهای بهشت و میوه های آن‏‎ ‎‏می خواهم." فرمود: "این برای کسی است که تسبیح کند به تسبیحه ای در‏‎ ‎‏شب قدر." گفت: " خدایا نجات می خواهم." فرمود: "نجات از آتش؟"‏‎ ‎‏گفت: " آری." فرمود: "این برای کسی است که استغفار کند در شب‏‎ ‎‏قدر." گفت: "خدایا رضای تو را می خواهم." فرمود: " خشنودی من از‏‎ ‎‏برای کسی است که دو رکعت نماز بخواند در شب قدر."»‏

‏     و هم از آن کتاب از پیغمبر منقول است که فرمود: «گشوده شود درهای‏‎ ‎‏آسمان در شب قدر؛ پس، نیست بنده ای که نماز بخواند در آن مگر آن که‏‎ ‎‏بنویسد خداوند تعالی از برای او به هر سجده ای درختی در بهشت که اگر سیر‏‎ ‎‏کند سواری در سایۀ آن صد سال، تمام نکند آن را. و به هر رکعتی (رکوعی)‏‎ ‎‏خانه ای در بهشت از دُرّ و یاقوت و زبر جد و لؤلؤ. و به هر آیه ای تاجی از تاجهای‏‎ ‎‏بهشت. و به هر تسبیحی مرغی از نفایس مرغها. و به هر جلسه ای درجه ای از‏‎ ‎‏درجات بهشت. و به هر تشهّدی غرفه ای از غرفه های بهشت. و به هر سلامی‏‎ ‎‏حُلّه ای از حُلّه های بهشت. و وقتی منفجر شود عمود صبح، عطا کند او را‏‎ ‎‏خداوند از زنهای با الفت و انس که پستانهای آنها از زیر جامع برجسته و پیدا‏‎ ‎‏باشد، و از کنیزهای خوش خلق مهذّب، و از پسرهای مخلّد، و از طائرهای‏‎ ‎‏نجیب، و از ریحانهای معطّر، و نهرهای جاری، و نعمتهای رضایت بخش،‏‎ ‎‏و تحفه ها و هدیه ها و خلعتها و کرامتها، و آنچه نفس اشتها داشته باشد و چشم‏‎ ‎‏لذّت یابد. و شماها در آن مخلّد هستید.‏

‏     و هم از آن کتاب از حضرت باقر علیه السلام نقل است که: «کسی که‏‎ ‎‏احیاء کند شب قدر را، آمرزیده شود گناهان او گرچه به عدد ستارگان آسمان  و‏‎ ‎‏وزن کوهها و کیل دریاها باشد.»‏‎[1]‎‏ و اخبار در فضل آن بیش از آن است که‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 334

‏در این اوراق نوشته شود.‏

‏*‏

‏     قوله تعالی: ‏و مَا اَدْریٰکَ مٰا لَیْلَةُ الْقَدْر‏ این ترکیب برای تفخیم و تعظیم و‏‎ ‎‏بزرگی مطلب است و عظمت حقیقت، خصوصاً به ملاحظۀ متکلّم و‏‎ ‎‏مخاطب. با آن که حق تعالی جلّت قدرته متکلّم است و رسول اکرم صلّی اللّه ‏‎ ‎‏علیه و آله مخاطب است، با این وصف، به قدری گاهی مطلب با عظمت‏‎ ‎‏است که اظهار آن در نسج الفاظ و ترکیب حروف و کلمات ممکن نیست؛ کانّه‏‎ ‎‏می فرماید: لیلة القدر نمی دانی چه حقیقت با عظمتی است؛ حقیقت آن را‏‎ ‎‏نتوان بیان نمود و نسج و نظم حروف و کلمات در خور آن حقیقت نیست. و‏‎ ‎‏لهذا با آن که کلمۀ «ما» برای بیان حقیقت است، از بیان آن صرف نظر فرمود و‏‎ ‎‏فرمود: ‏لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر‏: به خوّاص و آثار آن معرفی آن را فرمود،‏‎ ‎‏چه که بیان حقیقت ممکن نیست. و از این جا نیز می توان حدس قوی زد به‏‎ ‎‏اینکه حقیقت «لیلة القدر» و باطنش غیر از این صورت و ظاهر است. گرچه‏‎ ‎‏این ظاهر نیز با اهمیّت و عظمت است، ولی نه به آن مثابه که نسبت به رسول‏‎ ‎‏اللّه ، ولیّ مطلق و محیط به کلّ عوالم، این نحو تعبیر شود.‏

‏     اِن قُلْتَ: بنابر آن احتمال که مذکور شد که باطن «لیلة القدر» حقیقت و‏‎ ‎‏بنیۀ خود رسول مکرّم باشد که در آن محتجب است شمس حقیقت به تمام‏‎ ‎‏شئون، اشکال بالاتر شود، زیرا که به خود آن سرور نتوان گفت که تو‏‎ ‎‏نمی دانی که «لیلة القدر» که صورت مُلکی خود تو است چیست.‏

‏     قلتُ: این مطلب را سرّی و این لطیفه را باطنی است، و ذلک ‏لِمَنْ اَلْقَی‎ ‎السّمْعَ وَ هُوَ شَهید.‎[2]‎‏ ای عزیز، بدان که چون در باطن «لیلة القدر» حقیقی،‏‎ ‎‏یعنی بنیه و صورت مُلکی یا عین ثابت محمّدی صلّی اللّه علیه و آله، جلوۀ‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 335

‏اسم اعظم و تجلّی احدی جمعی الهی است، از این جهت تا عبد سالک الی‏‎ ‎‏اللّه ، یعنی رسول ختمی صلّی اللّه علیه و آله، در حجاب خود است، نتواند آن‏‎ ‎‏باطن را و آن حقیقت را مشاهده فرمود. چنانچه دربارۀ موسی بن عمران علی‏‎ ‎‏نبیّنا وآله و علیه السلام در قرآن شریف وارد شد که: ‏لَنْ تَرانی‎[3]‎‏  یا مُوسیٰ. با آن‏‎ ‎‏که تجلّی ذاتی یا صفاتی از برای آن سرور شد به دلیل ‏فلمّا تَجَلّٰی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ‎ ‎جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ موُسیٰ صَعِقاً،‎[4]‎‏ و به دلیل فقرات دعای شریف عظیم الشأن‏‎ ‎‏«سمات» چنانچه پر واضح است. و این را نکته نیز آن است که : ای موسی،‏‎ ‎‏تا در حجاب موسوی و احتجاب خودی هستی، امکان مشاهده نیست.‏‎ ‎‏مشاهدۀ جمال جمیل برای کسی است که از خود بیرون رود؛ و چون از خود‏‎ ‎‏بیرون رفت، به چشم حق ببیند، و چشم حق حق بین خواهد بود. پس، جلوۀ‏‎ ‎‏اسم اعظم، که صورت کمالیّۀ «لیلة القدر» است، با احتجاب به خودی نتوان‏‎ ‎‏دید. پس، این تعبیر بنابراین تحقیق صحیح و به موقع خواهد بود.‏

‏     ان قلت: لیلة القدر نفس بنیۀ  احمدی است به اعتبار احتجاب شمس‏‎ ‎‏حقیقت در آن، نه نفس شمس تا این توجیه صحیح باشد.‏

‏     قلتُ: به لسان اهل نظر، شیئیّتِ شی ء به صورت کمالیّۀ آن شی ء‏‎ ‎‏است؛ و اشیاءِ ذواتِ اسباب، خصوصاً سبب الهی، شناخته نشود به حقیقت‏‎ ‎‏مگر به شناختن اسباب آنها. و به لسان اهل معرفت، نسبت ظاهر و باطن و‏‎ ‎‏جلوه و متجلّی نسبت دو امر مفارق نیست، بلکه یک حقیقت گاهی جلوۀ‏‎ ‎‏ظهوری کند و گاهی جلوۀ بطونی؛ چنانچه عارف معروف فرماید:‏

‏ ‏

‏ما عدمهاییم هستی ها نما‏  ‏ ‏‏تو وجود مطلق و هستی ما‏

‏ ‏‏     این سخن به قول عارف رومی پایان ندارد و صرف نظر از آن اولی‏‎ ‎‏است.‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 336

‏*‏

‏     قوله تعالی: ‏لَیْلَةُ القَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلفِ شَهْر‏ اگر ملاحظۀ صورت ظاهر‏‎ ‎‏مُلکیّۀ «لیلة القدر» را کنیم، خیریّت آن از «الف شهر» یعنی هزار ماهی که در‏‎ ‎‏آن لیلة القدر نباشد. یا «لیلة القدر» و عبادت و طاعت در آن بهتر است از هزار‏‎ ‎‏ماه که اسرائیلی ها حمل سلاح می کردند و در راه خدا جهاد می کردند. یا آن‏‎ ‎‏که «لیلة القدر» بهتر است از هزار ماه سلطنت بنی امیه لعنهم اللّه ؛ چنانچه در‏‎ ‎‏روایات شریفه است.‏‎[5]‎

‏    ‏‏و اگر ملاحظۀ حقیقت «لیلة القدر» شود، «الف شهر» ممکن است کنایه‏‎ ‎‏از جمیع موجودات باشد، به اعتبار آن که «الف» عدد کامل است، و مراد از‏‎ ‎‏«شهر» انواع است. یعنی، بنیۀ شریفۀ محمّدیّه که انسان کامل است از هزار‏‎ ‎‏نوع که جمیع موجودات می باشد بهتر است؛ چنانچه بعضی از اهل معرفت‏‎ ‎‏گفته است.‏‎[6]‎

‏    ‏‏و احتمال دیگری به نظر نویسنده آمده. و آن آن است که «لیلة القدر»‏‎ ‎‏اشاره باشد به مظهر اسم اعظم؛ یعنی، مرآت تامّ محمّدی صلّی اللّه علیه و‏‎ ‎‏آله. و «هزار شهر» عبارت باشد از مظهر اسماء دیگر. و چون از برای حق‏‎ ‎‏تعالی هزار ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ یک اسم است، و یک اسم «مستأثر» در علم غیب است، از این‏‎ ‎‏جهت «لیلة القدر» نیز مستأثر است، و لیلۀ قدرِ  بنیۀ محمّدی نیز اسم مستأثر‏‎ ‎‏است. از این جهت، بر اسم مستأثر کسی جز ذات مقدّس رسول ختمی صلّی‏‎ ‎‏اللّه علیه و آله اطلاع پیدا نکند.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 337

  • )) بحارالانوار، ج 98، ص 168.
  • )) «برای کسی که با شهادت (توجه کامل) گوش فرا دهد.» مقتبس از آیۀ لِمَنْ کٰانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْاَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید. (ق/ 37)
  • )) «هرگز مرا نخواهی دید ای موسی.» (اعراف / 143)
  • ))  پاورقی 401.
  • )) بحارالانوار، ج 94، ص 8. از مجالس شیخ، تفسیر علی بن ابراهیم، ص 732. تفسیر برهان، ج 4، ص 486، کافی (روضه)، ص 222، حدیث 280.
  • )) مأخذ یافت نشد.