مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است.
فصل یازدهم در بیان دوای هرزه گردی خیال
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

فصل یازدهم در بیان دوای هرزه گردی خیال

فصل یازدهم در بیان دوای هرزه گردی خیال

‏   در بیان دواء نافع برای علاج هرزه گردی و فرّار بودن خیال که از آن تحصیل‏‎ ‎‏حضور قلب نیز شود.‏

‏     بدان که هر یک از قوای ظاهره و باطنۀ نفس قابل تربیت و تعلیم است با‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 43

‏ارتیاض مخصوص. مثلاً، چشم انسان قادر نیست که به یک نقطۀ معیّنه یا در‏‎ ‎‏نور شدید، مثل نور عین شمس، مدّتی طولانی نگاه کند بدون بهم خوردن‏‎ ‎‏پلکهای آن؛ ولی اگر انسان چشم را تربیت کند، چنانچه بعضی از اصحاب‏‎ ‎‏ریاضات باطله برای مقاصدی عمل می کنند، ممکن است چند ساعت‏‎ ‎‏متمادی در قرص آفتاب نظر را بدوزد بدون آن که چشم بهم خورد یا خستگی‏‎ ‎‏پیدا کند و همین طور به نقطۀ معیّنی نظر را بدوزد چندین ساعت بدون‏‎ ‎‏حرکت؛ و همینطور سایر قوا حتّی حبس نَفَس که ـ علی المحکّی ـ در‏‎ ‎‏اصحاب ریاضات باطله کسانی هستند که حبس نَفَس خود کنند مدّتهای زائد‏‎ ‎‏بر متعارف نوع.‏

‏     و از قوایی که قابل تربیت است قوّۀ خیال و قوّۀ واهمه است که قبل از‏‎ ‎‏تربیتْ این قویٰ چون طایری سخت فرّار و بی اندازه متحرّک از شاخه ای به‏‎ ‎‏شاخه ای و از چیزی به چیزی هستند، به طوری که انسان اگر یک دقیقه حساب‏‎ ‎‏آنها را نگه دارد می بیند که چندین انتقال متسلسل با تناسبات بسیار ضعیف‏‎ ‎‏ناهنجار پیدا نموده؛ حتّی بسیاری گمان می کنند که حفظ طایر خیال و رام‏‎ ‎‏نمودن آن از حیّز امکان خارج و ملحق به محالات عادیّه است؛ ولی این طور‏‎ ‎‏نیست و با ریاضت و تربیت و صرف وقت آن را می توان رام نمود و طایر خیال‏‎ ‎‏را می توان به دست آورد، به طوری که در تحت اختیار و اراده حرکت کند که‏‎ ‎‏هر وقت بخواهد آن را در مقصدی یا مطلبی حبس کند که چند ساعت در همان‏‎ ‎‏مقصد حبس شود.‏

‏     و طریق عمدۀ رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است. و آن چنان‏‎ ‎‏است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را‏‎ ‎‏حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را‏‎ ‎‏استرجاع نماید؛ و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت‏‎ ‎‏حال آن باشد و از حال آن تفتیش نماید و نگذارد سرخود باشد. و این در اوّل‏‎ ‎‏امر کاری صعب به نظر می آید، ولی پس از مدّتی عمل و دقّت و علاج حتماً‏‎ ‎‏رام می شود و ارتیاض پیدا می کند. شما متوقع نباشید که در اول امر بتوانید در‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 44

‏تمام نماز حفظ طایر خیال کنید، البته این امری است نشدنی و محال و شاید‏‎ ‎‏آنها که مدّعی استحاله شدند این توقّع را داشتند؛ ولی این امر باید با کمال‏‎ ‎‏تدریج و تأنّی و صبر و توانی انجام بگیرد. ممکن است در ابتدای امر در عشر‏‎ ‎‏نماز یا کمتر آن حبس خیال شده حضور قلب حاصل شود؛ و کم کم انسان اگر‏‎ ‎‏در فکر باشد و خود را محتاج به آن ببیند، نتیجۀ بیشتر حاصل کند و اندک اندک‏‎ ‎‏غلبه بر شیطانِ وهم و طایر خیال پیدا کند که در بیشتر نماز زمام اختیار آنها را در‏‎ ‎‏دست گیرد. و هیچ گاه نباید انسان مأیوس شود، که یأس سرچشمۀ همۀ‏‎ ‎‏سستیها و ناتوانی ها است و برق امید انسان را به کمال سعادت خویش‏‎ ‎‏می رساند.‏

‏     ولی عمده در این باب حسّ احتیاج است که آن در ما کمتر است؛ قلب‏‎ ‎‏ما باور نکرده که سرمایۀ سعادت عالم آخرت و وسیلۀ زندگانی روزگارهای‏‎ ‎‏غیرمتناهی نماز است. ما نماز را سربار زندگانی خود می شماریم و تحمیل و‏‎ ‎‏تکلیف می دانیم. حبّ به شی ء از ادراک نتایج آن پیدا می شود؛ ما که حبّ‏‎ ‎‏به دنیا داریم برای آنست که نتیجۀ آن را دریافتیم و قلب به آن ایمان دارد ولهذا در‏‎ ‎‏کسب آن محتاج به دعوت خواهی و وعظ و اتّعاظ نمی باشیم. آنهایی که گمان‏‎ ‎‏کردند نبیّ ختمی و رسول هاشمی صلّی اللّه علیه و آله دعوتش دارای دو جنبه‏‎ ‎‏است: دنیائی و آخرتی، و این را مایۀ سرافرازی صاحب شریعت و کمال‏‎ ‎‏نبوّت فرض کرده اند، از دیانت بی خبر و از دعوت و مقصد نبوّت عاری و بری‏‎ ‎‏هستند. دعوت به دنیا از مقصد انبیاء عظام بکلّی خارج، و حسّ شهوت و‏‎ ‎‏غضب و شیطان باطن و ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت می کنند، محتاج به‏‎ ‎‏بعث رسل نیست ـ ادارۀ شهوت و غضب قرآن و نبیّ لازم ندارد. بلکه انبیاء‏‎ ‎‏مردم را از دنیا باز دارند و تقیید اطلاق شهوت و غضب کنند و تحدید موارد‏‎ ‎‏منافع نمایند، غافل گمان کند دعوت به دنیا کنند. آنها می فرمایند مال را از هر‏‎ ‎‏راه تحصیل نکن و شهوت را با هر طریق فرو ننشان ـ نکاح باید باشد، تجارت‏‎ ‎‏و صناعت و زراعت باید باشد ـ با آن که در کانون شهوت و غضب اطلاق‏‎ ‎‏است. پس، آنها جلوگیر اطلاق هستند نه داعی به دنیا. روح دعوت به‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 45

‏تجارتْ تقیید و بازداری از به دست آوردن باطل است؛ و روح دعوت به نکاح‏‎ ‎‏تحدید طبیعت و جلوگیری از فجور و اطلاق قوّۀ شهوت است. بلی، آنها‏‎ ‎‏مخالف مطلق نیستند چه که آن مخالف نظام اتمّ است.‏

‏     بالجمله، ما چون حسّ احتیاج به دنیا نمودیم و آن را سرمایۀ حیات و‏‎ ‎‏سرچشمۀ لذات دریافتیم، در توجّه به آن حاضر و در تحصیل آن می کوشیم.‏‎ ‎‏اگر ایمان به حیات آخرت پیدا کنیم و حسّ احتیاج به زندگانی آنجا نماییم و‏‎ ‎‏عبادات و خصوصاً نماز را سرمایۀ تعیّش آن عالم و سرچشمۀ سعادت آن نشئه‏‎ ‎‏بدانیم، البته در تحصیل آن کوشش می نماییم، و در این سعی و کوشش‏‎ ‎‏زحمت و رنج و تکلّف در خود نمی یابیم، بلکه با کمال اشتیاق و شوق دنبال‏‎ ‎‏تحصیل آن می رویم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل تحصیل‏‎ ‎‏می کنیم.‏

‏     اکنون این سردی و سستی که در ما است از سردی فروغ ایمان و سستی‏‎ ‎‏بنیاد آن است، و الاّ اگر اینهمه اخبار انبیاء و اولیاء علیهم السلام و برهان حکما‏‎ ‎‏و بزرگان علیهم الرضوان در ما ایجاد احتمال کرده بود، باید بهتر از این قیام به‏‎ ‎‏امر و کوشش در تحصیل کنیم. ولی جای هزار گونه افسوس است که شیطان‏‎ ‎‏سلطنت بر باطن ما پیدا کرده و مجامع قلب و مسامع باطن ما را تصرّف نموده‏‎ ‎‏نمی گذارد فرمودۀ حق و فرستاده های او و گفته های علما و مواعظ کتابهای‏‎ ‎‏الهی به گوش ما برسد. اکنون گوش ما گوش حیوانی دنیوی است و‏‎ ‎‏موعظه های حقّ از حدّ ظاهر و از گوش حیوانی ما به باطن نمی رسد ـ ‏و ذلِکَ لِمَنْ‎ ‎کٰانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید.‎[1]‎

‏    ‏‏از وظایف بزرگ سالک الی اللّه و مجاهد فی سبیل اللّه آن است که در‏‎ ‎‏خلال مجاهده و سلوک از اعتماد به نفس بکلّی دست کشد و جبلّتاً متوجّه به‏‎ ‎‏مسبّب الاسباب و فطرتاً متعلّق به مبدأ المبادی گردد، و از آن وجود مقدس‏‎ ‎‏عصمت و حفظ طلب کند و به دست گیریِ آن ذات اقدس اعتماد کند و در‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 46

‏خلوات تضرّع به حضرتش ببرد و اصلاح حالش را با کمال جدّیّت در طلب‏‎ ‎‏بخواهد که جز ذات مقدّس او پناهی نیست. والحمدللّه .‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 47

  • )) «برای کسی که دلی (آگاه) داشته باشد یا با توجه کامل گوش (به کلام حق) بسپارد.» (ق / 37)