سخنرانی
حکومت اسلامی حضرت علی (ع) الگوی حکومت ها
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (حکومت علی (ع) الگوی حکومت ها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 28 آب‍ان‌ ‭1357

زمان (قمری) : 18 ذی الحجه ‭1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 28

موضوع : حکومت اسلامی حضرت علی (ع) الگوی حکومت ها

زبان اثر : فارسی

مناسبت : فرا رسیدن عید غدیر خم

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (حکومت علی (ع) الگوی حکومت ها)

سخنرانی

‏زمان: 28 آبان 1357 / 18 ذی الحجه 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: حکومت اسلامی حضرت علی (ع) الگوی حکومتها‏

‏مناسبت: فرا رسیدن عید غدیر خم‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج ‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

الگوی حکومت اسلامی

‏     روز عید غدیر روزی است که پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ تکلیف‏‎ ‎‏حکومت را معیّن فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود که حکومت‏‎ ‎‏اسلام نمونه اش عبارت از یک همچو شخصیتی است که در همۀ جهاتْ مهذّب، در همۀ‏‎ ‎‏جهات معجزه است. و البته پیغمبر اکرم این را می دانستند که به تمام معنی کسی مثل‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ نمی تواند باشد لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو‏‎ ‎‏وضعی باشد از حکومتها، تا آخر تعیین فرمودند؛ چنانچه حضرت امیر خودش هم‏‎ ‎‏برنامه اش را در آن «عهدنامۀ مالک اشتر»‏‎[1]‎‏ بیان فرموده است که حکومت و آن‏‎ ‎‎ ‎‏اشخاصی که از طرف ایشان حاکم بر بلاد بودند تکلیفشان در همۀ جهات چه هست.‏

‏     به حسب آن تعیینِ رسول اکرمْ الگوی خلافت را و برنامۀ حضرت امیر کیفیت ولایتِ‏‎ ‎‏ولات در افراد را ـ آنطور که بیان فرموده اند ـ تمام این حکومتها که سر کار آمده اند تا‏‎ ‎‏حالا، از بعد از حضرت امیر و یک چند روزی هم امام حسن ـ سلام الله علیه ـ تمام‏‎ ‎‏حکومتهایی که تا حالا سر کار آمده اند، چه حکومتهایی باشند که تا حدودی مثلاً ـ اگر‏

‏همچو چیزی پیدا بشود ـ تا حدودی مؤدب به آداب حکومت اسلامی‏‎[2]‎‏ بوده است و آن‏‎ ‎‏الگوی رسول الله بوده است، و چه آنهایی که اصلاً نبوده اند، هیچ کدام این حکومتها‏‎ ‎‏لیاقت حکومت را نداشته اند.‏

 قیام امام علیه معاویه، الگو برای مبارزه با حکام ستمگر

‏     و خود حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ قیام کردند بر ضد معاویه؛ در صورتی که معاویه‏‎ ‎‏هم تشبث به اسلام داشت و کارهای اسلامی را می کرد و شاید اعتقادات اسلامی هم‏‎ ‎‏داشته است، شاید؛ شاید هم نداشته. مع ذلک حتی آنهایی که حضرت امیر را به خیال‏‎ ‎‏خودشان نصیحت می کردند که شما یک مدتی معاویه را بگذارید در حکومت شامات‏‎ ‎‏باشد و بعد که پایۀ حکومت شما قوی شد آن وقت او را رد بکنید، به هیچ یک از این‏‎ ‎‏حرفها اعتنا نکردند و حجتشان هم این بود که یک نفر آدمی که برخلاف موازین الهی‏‎ ‎‏رفتار می کند و ظلم را در بلاد راه می اندازد، من حتی برای یک آن هم نمی توانم او را‏‎ ‎‏حاکم قرار بدهم. بلکه اگر حاکمش قرار می دادند این حجت می شد بر اینکه نه، می شود‏‎ ‎‏که یک فاسقی هم از طرف ولی امر حاکم باشد. و حضرت امیر مضایقه کرده از اینکه‏‎ ‎‏حتی اگر مصالحی هم آن وقت ـ مثلاً ـ بود که اگر پای ایشان محکم می شد ممکن بود مثلاً‏‎ ‎‏معاویه را کنار بزنند، مع ذلک به خودشان اجازه نمی دادند که معاویه را حتی یک روز در‏‎ ‎‏سلطنت خودش باقی بگذارند. و این حجتی است بر ما که اگر بتوانیم باید این‏‎ ‎‏حکومتهایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که حکومت جوْرند کنار بزنیم و اگر خدای نخواسته نتوانیم، رضایت بر‏‎ ‎‏حکومت اینها ـ ولو یک روز، ولو یک ساعت ـ این رضایت بر ظلم است، رضایت بر‏‎ ‎‏تعدی است، رضایت بر غارتگری مال مردم است؛ و هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت‏‎ ‎‏بدهد به حکومت ظالمی ـ ولو یک ساعت. و همۀ ما مکلفیم که این حکومتهایی که روی‏‎ ‎‏کار آمده اند و برخلاف موازین الهی و موازین قانونی ـ حتی قانونی خودشان ـ هستند،‏‎ ‎‏همۀ ما مکلفیم که با آنها مبارزه بکنیم. هر کس به هر مقدار که می تواند باید با اینها‏

‏معارضه و مبارزه بکند و هیچ عذری پذیرفته نیست امروز.‏

 قیام بر ضد شاه، لبیک به پیام پیامبر اسلام

‏     امروز که ملت ایران قیام کرده اند، و به طور آشنایی بر مسائل و بیداری قیام کرده اند، و‏‎ ‎‏از شهرستانها گرفته تا دهات تا کوره دهات یک مسئله را عنوان می کنند و آن اینکه این‏‎ ‎‏حکومت جبار را نمی خواهند و حکومت اسلامی می خواهند، می خواهند که آزاد‏‎ ‎‏باشند، می خواهند که مستقل باشند، می خواهند که حکومتشان حکومت اسلامی باشد،‏‎ ‎‏این همین لبیکی است که مردم به فرمایش رسول الله ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ‏‎ ‎‏[‏‏گفته اند‏‏]‏‏. آن صفاتی که در حکومت ـ آن حکومتی که پیغمبر اکرم قرار دادند ـ آن‏‎ ‎‏صفاتی که در کلیات حکومت، کلیات صفاتی که در حکومت معتبر است، ما باید از‏‎ ‎‏کیفیت حکومت حضرت امیرـ سلام الله علیه ـ اقتباس بکنیم و یاد بگیریم؛ منتها ما‏‎ ‎‏نمی توانیم تمام آن جهات را ‏‏[‏‏فراهم کنیم‏‏]‏‏، کسی نمی تواند تمام آن جهات را مراعات‏‎ ‎‏بکند؛ یعنی یک مقدار زیادش زاید بر اصل قضیۀ حکومت بوده است، یک کارهای‏‎ ‎‏نمونه ایِ مخصوص به خودِ آن بزرگوار بوده است؛ لکن اصل مسئله ای که حکومت باید‏‎ ‎‏یک حکومت عادل باشد و بین مردم هیچ ظلم نکند ... در حکومت اسلامی اگر یک نفر‏‎ ‎‏ـ مثلاً ـ یک شخصی را کشت، این را می گیرند و قصاص می کنند لکن یک سیلی اگر‏‎ ‎‏کسی به او بزند، آن یک سیلی باید انتقام کشیده ‏‏[‏‏شود‏‏]‏‏ برای اینکه این زاید بر آن مقدار‏‎ ‎‏است. یک روز حبس اگر کسی را حبس بکنند، برخلاف نظام اسلام است. موارد خاصی‏‎ ‎‏دارد. گاهی حبس می شود. اینطور نیست که هر کس را بردند از اول، مثل این‏‎ ‎‏حکومتهایی که الآن روی کار هستند، هر کس را که گرفتند، اول یک مدتی کتکش بزنند‏‎ ‎‏و مدتهایی کتک بزنند و حبس بکنند و زجر بکنند، و اینها بعدها هم که تفتیش کردند‏‎ ‎‏فهمیدند که اشتباه کردند، آن وقت بگویند ما «اشتباه» کردیم!‏

خیانتهای جبران ناپذیر شاه

‏     مردک بیست و چند سال است که بر مردم حکومت کرده و مردم را زجر داده، سلب‏

‏آسایش از همه کرده، سلب آزادی از همه کرده، مطبوعات را سلب آزادی کرده،‏‎ ‎‏فرهنگ را عقب زده، مصالح مسلمین را به کفار داده است، به اجانب داده است، اموال‏‎ ‎‏مسلمین را تاراج کرده، و کسانی که همراه او بودند و رفقایش بودند تاراج کردند، حالا‏‎ ‎‏تازه آمده است به مردم رو می کند، به علما رو می کند، که مراجع عظام و علمای اعلام!‏‎ ‎‏من معذرت می خواهم و من اشتباه کردم! و بیایید بسازید و بیایید با من همراهی کنید! یا به‏‎ ‎‏سایر مردم دست دراز کرده؛ که ...! معنا ندارد یک همچو مطلبی. اصلاً غلط است این.‏‎ ‎‏معذرت خواستن حتی در درگاه خدای تبارک و تعالی که ارحم الراحمین است شرایط‏‎ ‎‏دارد. اگر یک کسی به مردم تعدی کرد و مال مردم را برد یا خورد یا ظلم به مردم کرد،‏‎ ‎‏مردم را زجر کرد، حبس کرد، از این کارهایی که اینها کرده اند و می کنند، حالا بیاید‏‎ ‎‏بگوید خدایا من توبه کردم ‏‏[‏‏می گویند‏‏]‏‏ غلط کردی توبه کردی! توبه وقتی است که تمام‏‎ ‎‏آن کارهایی که تا حالا انجام دادی جبران بکنی. بعد از اینکه جبران کردی آن کارها را‏‎ ‎‏آن وقت بگویی توبه کردم، خوب یک مسئله ای است. اما این همه کارها که کرد هیچ؟!‏‎ ‎‏ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت، کمتر، بیشتر، هزاران نفر را در حبسها‏‎ ‎‏آنطور زجر کردند، پاها را اره کردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت را درآوردند، حالا‏‎ ‎‏بیاید بگوید که من توبه کردم، و ما هم بگوییم که خوب، بسیار خوب، هیچ دیگر! آقا توبه‏‎ ‎‏کردند و توبه هم مقبول است! کجا توبه مقبول است؟ باید اینها را جبران بکند تا توبه را‏‎ ‎‏خدا بپذیرد و توبه باشد. ‏‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ ما فرض می کنیم که ایشان صادق هم باشند در این حرف و‏‎ ‎‏نخواهند که مردم را بازی بدهند.‏

فریبکاری شاه در اظهار توبه

‏     و حال آنکه مطلب اینها نیست؛ این حرفهایی که این آدم زده است، همان وقتی که‏‎ ‎‏زده شاهد برخلافش هست! برای اینکه همان وقتی که آمده است و ایستاده است و گفته‏‎ ‎‏است که من معذرت می خواهم، من اشتباه کردم و از این به بعد اشتباه نمی شود، همان‏‎ ‎‏وقت مشغول شده حکومت نظامی را، دولت نظامی را روی کار آورد و مردم را آنطور‏

‏زجر کردند و آنطور کشتند! پریروز باز در مشهد کشتار بوده است که نمی دانم حالا چقدر‏‎ ‎‏هم کشتار بوده است. کشتارْ دیگر یک امر عادی الآن شده است در ایران؛ حکومتها امر‏‎ ‎‏عادی شان این است که مردم را بکشند و جوانهای ما را از بین ببرند. آن وقت یک نفر که‏‎ ‎‏بیاید بگوید که من توبه کردم، حالا کسی هم بیاید بگوید خیر، خوب ایشان توبه کردند،‏‎ ‎‏بس است و بس است! دیگر کارها بس شد؟! تمام شد کارها؟! خیر، ایشان برای این است‏‎ ‎‏که مردم را بازی بدهد و پایش محکم بشود و اگر محکم شد، این دفعه بدتر از اول، صد‏‎ ‎‏درجه بدتر از اول ‏‏[‏‏عمل‏‏]‏‏ بکند برای اینکه حالا دشمنهایش را شناخته و بعد ـ بعد از‏‎ ‎‏شناختن دشمن ـ وقتی پایش محکم بشود بسیار بدتر خواهد عمل کرد.‏

برنامۀ حکومت اسلامی

‏     عَلی_' اَیّ حال، اسلام کیفیت حکومت را و برنامۀ حکومت را تعیین کرده؛ اینطور نیست‏‎ ‎‏که برنامه ای در کار نباشد. این حرفهای مفتی که زده می شود... هم اوصاف حاکم معلوم‏‎ ‎‏است در اسلام و مدون است، و هم برنامۀ حکومت را حضرت امیر معین کرده است که‏‎ ‎‏چه جور حکومت باید باشد؛ باید عدلیه اش چه باشد، باید ـ عرض می کنم که ـ قضاتش‏‎ ‎‏چه وضعی داشته باشند، باید دیگران ـ جناحهای ـ حکومت چه جور باشند. یک مسئلۀ‏‎ ‎‏معلوم واضحی است که معین کرده است.‏

مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد

‏     و این آقا که می گوید اگر من نباشم، یا رفقای او می گویند اگر نباشد خلأ پیدا می شود‏‎ ‎‏یک حرف نامربوطی است. الآن خلأ هست! بودن ایشان موجب خلأ است برای اینکه‏‎ ‎‏همه چیز از واقعیتش تهی شده. هیچ واقعیتی الآن ما نداریم. هر چه هست صورت است و‏‎ ‎‏حرف است و خالی است و توخالی است همۀ حرفها. آن همه داد و قال راجع به اینکه ما‏‎ ‎‏در «دروازۀ تمدن» وارد شدیم و می خواهیم وارد بشویم در دروازۀ تمدن، این «دروازۀ‏‎ ‎‏تمدن» که همه می دانند که هیچ خبری در کار نیست، از تمدن هیچ خبری نیست! اول‏‎ ‎‏مرتبۀ تمدن، آزادی ملت است. مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که‏

‏استقلال ندارد و وابسته به غیر است و همه اش هم با عمل ایشان وابسته به غیر شده، این‏‎ ‎‏[‏‏مملکت را‏‏]‏‏ نمی شود گفت یک مملکت متمدن؛ مملکت متمدن آن است که آزاد‏‎ ‎‏باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقاید و رأیشان؛ و ‏‏[‏‏الآن‏‎ ‎‏]‏‏هیچ‏‎ ‎‏کس آزادی ندارد! خوب، تو می گویی هی ما به دروازۀ تمدن رسیدیم، فلان! ... که هر‏‎ ‎‏روز می آمد و فریاد می زد و ‏‏[‏‏ادعاها‏‏]‏‏ می کرد و یک حزب بازی و خیر، «حزب فراگیر» و‏‎ ‎‏این حرفها! همه معلوم شد که الفاظ است و معنی ندارد. الآن همۀ چیزهایی که ما داریم‏‎ ‎‏میانش تهی است، خالی است؛ یک صورتی بیشتر نیست. و الآن است که خلأ در کار‏‎ ‎‏هست. اگر این آدم برود هیچ خلأی نیست در کار، برای اینکه کارمندهای صحیح هستند،‏‎ ‎‏اشخاصی هم که درس خوانده هستند، هم در خارج کشور هستند که نمی توانند وارد‏‎ ‎‏بشوند در کشور و هم در خود کشور در انزوا هستند، ‏‏[‏‏به‏‎ ‎‏]‏‏مجرد اینکه ایشان برود، برنامۀ‏‎ ‎‏اسلام یک برنامۀ مدون معلوم ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که حاکم باید چه جور وصفی داشته باشد، چه‏‎ ‎‏جور آدمی باشد. و ـ عرض بکنم که ـ ما به مردم هم می گوییم که یک همچو حاکمی را‏‎ ‎‏باید تعیین بکنید، و مردم هم با اختیار خودشان تعیین می کنند و ـ عرض می کنم که ـ‏‎ ‎‏وکلایی هم که می خواهند، با اختیار خودشان و همه چیز به اختیار خودشان؛ و هیچ خلأی‏‎ ‎‏در کار نیست. ایشان بروند خلأها از بین می رود نه اینکه ایشان اگر بروند یک خلأی پیدا‏‎ ‎‏می شود! اینها حرف است، شعر است که اینها می گویند!‏

‏     در هر صورت، ما امیدواریم که خداوند در این روز به ما رحمت نازل بفرماید و ما را‏‎ ‎‏توفیق بدهد در این مبارزه ای که داریم؛ و مسلمین را پیروز کند در این مبارزه ای که‏‎ ‎‏دارند؛ و اسلام را تقویت کند و حکومت اسلامی را برقرار کند تا دنیا ببیند وضع حکومت‏‎ ‎‏چه هست، معنای حکومت چه هست، حاکم چه جور رفتار می کند، حاکم با رعیت‏‎ ‎‏چه جور رفتار می کند، با... سایر مردم چه جور رفتار می کند. معلوم بشود چه جوری‏‎ ‎‏است. یا کارمندان دولت چه جور اشخاصی باید باشند، قضات چه جور اشخاصی باید‏‎ ‎‏باشند، فرهنگیها چه جور اشخاصی باید باشند؛ اینها همه تعیین شده است. و ان شاءالله اگر‏‎ ‎‏حکومت اسلامی بپا بشود، همۀ امور برطبق دلخواه ملت ان شاءالله حاصل می شود.‏

‎ ‎

  • ـ نهج البلاغه، نامۀ 53.
  • ـ اصل: حکومتها.