سخنرانی
ابعاد جنایات و خیانت های شاه
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ابعاد جنایات و خیانت های شاه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 4 آذر ‭1357

زمان (قمری) : 24 ذی الحجه ‭1398

مکان: نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 112

موضوع : ابعاد جنایات و خیانت های شاه

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ابعاد جنایات و خیانت های شاه

سخنرانی

‏زمان: 4 آذر 1357 / 24 ذی الحجه 1398‏

‏مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: ابعاد جنایات و خیانتهای شاه‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏[بسم‏‏ الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

ارزش رنج برای مقصد الهی

‏     مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد باشد، باید انسان تحمل کند و‏‎ ‎‏آسانتر است. اگر مقصد شما آقایان همین امور دنیایی باشد، رنجهایتان به هدر می رود؛ و‏‎ ‎‏اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات یک ملت ضعیف مظلوم باشد،‏‎ ‎‏رنجها هر چه زیادتر باشد هدر نمی رود. یک چیزی که برای خداست هدر نمی رود. این‏‎ ‎‏قوه هایی که صرف در راه این ملت مظلوم می شود، برای نجات خلق خدا هست، برای‏‎ ‎‏رفع ظلم هست، برای قطع یدِ اجانب از بلاد مسلمین هست. این قوایی که در این راه‏‎ ‎‏صرف می شود یا صرف شده است، خیال نشود که هدر رفته است؛ اینها محفوظ است‏‎ ‎‏همۀ آن. الآن شما مواجهید، ملت ایران، ملت اسلام مواجهند با یک قوای شیطانی که بر‏‎ ‎‏مقدرات آنها سالهای طولانی است که تسلط پیدا کردند؛ و بلاد مسلمین کم کم به فکر‏‎ ‎‏افتاده اند که خودشان را نجات بدهند. و مِنْجمله ایران است که حالا مدتی است در فکر‏‎ ‎‏این است که نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قوای شیطانی. و در این راه‏‎ ‎‏رنجها برده است. و چون مقصد بسیار بزرگ است، مقصد نجات یک امت است، مقصد‏‎ ‎‏آن است که این بیچاره ها که زیر بار ستم و ظلم اجانب، با توسط حکومتهای جائرانه، با‏‎ ‎‏وساطت سلسلۀ پهلوی جائر، در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود این است که‏‎ ‎‏نجات اینها حاصل بشود و مملکت از دست کفار نجات پیدا بکند، از دست اجانب نجات‏‎ ‎‏پیدا بکند؛ و مملکت بشود از خود شما و ذخایر مملکت از خود شما.‏


دلیل کسر بودجه

‏     اینکه می بینید هی فریاد می زنند از اینکه بودجه کم است، کسر آمد، نه این است که‏‎ ‎‏درآمد ایران کم است، درآمد ایران زیاد است لکن دستهایی در کار است که نمی گذارد‏‎ ‎‏تأمین بشود. خورنده هایش زیادند! نفت الآن یک بودجۀ بسیار زیادی است و یکی از‏‎ ‎‏خیانتهایی که الآن شاه بر ملت ما می کند این است که این ذخیره ای که باید برای سالهای‏‎ ‎‏بسیار طولانی برای نسلهای آتیه محفوظ بماند و زندگی بکنند با همین ذخایر، این آدم‏‎ ‎‏می خواهد که در ظرف بیست سال، سی سال همه اش را به حلقوم امریکا بکند و در‏‎ ‎‏ازایش هم چیزی دریافت برای منفعت ملت نکند. اینکه کسر می آید بودجه، برای‏‎ ‎‏ـ یکی اش برای ـ همین معناست که این بودجه خورده می شود. شما ملاحظه می کنید که‏‎ ‎‏هجده میلیارد دلار پول نفت را اسلحه خریدند! هجده میلیارد دلار اینها اسلحه خریدند و‏‎ ‎‏باز هم می خرند؛ اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خرید. و این اسلحه ها چی هستند؟‏‎ ‎‏خیال می کنید که ما محتاج به هجده میلیارد اسلحه هستیم برای تنظیم امورمان؟ خیر مسئله‏‎ ‎‏اینها نیست. چون رقیب امریکا که شوروی است توجه دارد به مسائل، اینها به عنوان اینکه‏‎ ‎‏ما پول نفت را داریم تحویل می دهیم ـ به این عنوان ـ همین اسلحه هایی که هیچ به درد‏‎ ‎‏ایران نمی خورد می آورند در ایران و پایگاه برای خود امریکا درست می کنند؛ یعنی نفت‏‎ ‎‏ما را می خورند و به جای آن برای خودشان پایگاه درست می کنند! به اسم دادن پول‏‎ ‎‏نفت، برای خودشان پایگاه درست می کنند. اگر پول نفت را به ما ارز می دادند و پولش را‏‎ ‎‏می دادند، زیادتر بود از ادارۀ دولت و ادارۀ ملت. این پولها برای ملت ما کافی است، منتها‏‎ ‎‏آنقدر خورده می شود. آنقدرش که امریکا می برد و عوضش آهن به ما می دهد، آهنی‏‎ ‎‏برای خودش نه برای ما! یک مقداری هم که داده می شود به حلقوم آقای‏‎ ‎‏محمدرضاخان و عائله، آن کسانی که به او مربوط هستند و آنهایی که می خواهند خدمت‏‎ ‎‏به او بکنند و مردم را می کشند برای حفظ او؛ که می گویند شصت هزار نفر ـ اینطور نوشته‏‎ ‎‏بودند ـ شصت هزار نفر اینهایی هستند که مربوط به عائلۀ سلطنتی هستند! مربوطین به‏‎ ‎‏عائلۀ سلطنتی یعنی آنهایی که باید از این سفره بخورند! بخورند و کار نکنند، بخورند و‏

‏بیعاری کنند! خورنده خیلی زیاد است نه اینکه عایدات کم است.‏

ثمرۀ اصلاحات ارضی شاه

‏     این عایدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در‏‎ ‎‏مملکت هستند بشود، اینها برای اصلاً برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده.‏‎ ‎‏باز، باز خود تهران برق و اسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران‏‎ ‎‏ندارد! خود تهران بعضی محله هایش چیزی ندارند. آب ندارند؛ باید بیایند سر این‏‎ ‎‏شیرهایی که ‏‏[‏‏نصب شده‏‏]‏‏ است ... این زاغه نشینهایی که الآن در تهران هستند، یا‏‎ ‎‏چادرنشینهایی که در تهران هستند و حدود بیست ـ سی محله هستند ـ که صورتشان را‏‎ ‎‏برای من داده بودند و الآن پیش من نیست. اینها زندگی شان عجیب است، آنطوری که‏‎ ‎‏نوشته بودند برای من. اینها همانها هستند که آقا گفتند ما دهقانها را از زیر بار نمی دانم ...‏‎ ‎‏ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه، و همه چه شدند! این‏‎ ‎‏زاغه نشینهایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الآن ساکن هستند و‏‎ ‎‏آنکه حالش خیلی خوب است یک خانۀ گِلی درست کرده خودش با ده نفر، پانزده نفر،‏‎ ‎‏پنج نفر، شش نفر عائله! باقی دیگر با چوب و با ـ نمی دانم ـ نی و با اینطور چیزها!‏‎ ‎‏اینطوری که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود بیست ـ سی تا محل را اسم‏‎ ‎‏برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغه نشین هستند یا چادرنشین هستند یا‏‎ ‎‏یک خانه هایی اینطوری درست کرده اند. نوشته بود که اینها در اینطور شرایط هستند که‏‎ ‎‏بعضی شان منزلهایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که می خواهد‏‎ ‎‏بیاید، ـ نمی دانم ـ پنجاه تا، صد تا (خیلی زیاد نوشته بود من یادم نیست الآن) باید پله طی‏‎ ‎‏بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن‏‎ ‎‏بیچاره ای که می خواهد برای بچه هایش آب ببرد، باید کوزه را بردارد از این گودال در‏‎ ‎‏این زمستان، در این برف، در این سرما بردارد، از این پله ها برود بالا برسد به خیابان به آن‏‎ ‎‏شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچه هایش! زندگی، خیال نکنید که حالا‏‎ ‎‏زندگی ایرانی ها مرفه است، آنطوری که در بوقهایشان می گویند. یک دستۀ خاصی‏

‏هستند که یا نورچشمیها هستند یا اشخاصی هستند که وابسته اند؛ اینها هستند که یک‏‎ ‎‏قدری مرفه هستند، باقی مردم اینطور نیست. خود تهران اینطور است که بیست ـ سی‏‎ ‎‏محله دارد اینطور اشخاص ضعفا. همینهایی که در دهات مشغول زراعت بودند،‏‎ ‎‏زراعتشان را به اسم «اصلاحات ارضی» به هم زدند؛ دیدند که نمی توانند زندگی کنند‏‎ ‎‏آنجا، کوچ کردند بیچاره ها آمدند به اطراف تهران برای اینکه با کاری با ـ نمی دانم ـ‏‎ ‎‏کسبی، یک کاری بکنند یک حمالی بکنند، یک چیزی پیدا کنند که بچه هایشان نمیرند.‏‎ ‎‏«اصلاحات ارضی» که ایشان کردند این بود! یعنی امریکایی که می خواست ـ این نقشۀ‏‎ ‎‏امریکایی بود برای این ملتهای این طرف که یکیِ آن هم ایران بود ـ یک نقشه ای بود‏‎ ‎‏برای اینکه بازار درست کنند برای امریکا. امریکا گندمش زیاد بود، گاهی وقتها به آتش‏‎ ‎‏می زدند، گاهی وقتها ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ دریا می ریختند؛ بهتر از این چی بود که زندگی ایرانی ها را به‏‎ ‎‏هم بزنند و زراعت ایران را به هم بزنند و کشاورزی بکلی از بین برود! حالا یک مملکتی‏‎ ‎‏که یک استانش کافی بود برای تمامش و باقی اش باید به فروش برود، یک آذربایجان‏‎ ‎‏اگر چنانچه سابقاً بود و زراعت می شد کافی بود برای همۀ ایران، مابقی اش باید به فروش‏‎ ‎‏برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا اینطور که ملاحظه می کنید همه چیزش وارد‏‎ ‎‏می شود از خارج! دامداری اش را به هم زدند، کشاورزی اش را به هم زدند، همۀ زندگی‏‎ ‎‏را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما ـ که بعض مراتعش را اشخاص‏‎ ‎‏کارشناس که آمدند دیدند گفتند بهترین مراتع برای دامداری است، در دنیا از این مرتع‏‎ ‎‏بهتر نیست ـ این را به یک دسته ای دادند که یکی اش ملکۀ انگلستان است ـ از قراری که‏‎ ‎‏به من نوشته بودند ـ و یک عدۀ دیگری از این مفتخورها، به آنها داده اند؛ «اجاره» دادند‏‎ ‎‏به اصطلاح خودشان! دامداری را از بین بردند، حالا ملت ایران با گوشتهایِ ـ عرض‏‎ ‎‏می کنم که ـ یخزدۀ نجس دارند زندگی می کنند که از بلاد دیگر می آورند برایشان.‏‎ ‎‏یخزده، خراب، فاسد و حرام و میته؛‏‎[1]‎‏ در صورتی که ایران یک ناحیه اش وقتی که‏‎ ‎

‏دامداری حسابی بود کافی بود برای همۀ ایران و مابقی اش باید صادر بشود.‏

خیانت شاه در مراوده با اسرائیل

‏     حالا شما همه چیز را از خارج وارد می کنید. هر چه هست یا از اسرائیل می آید؛‏‎ ‎‏دشمن اسلام! خدا می داند که این مرد نسبت به اسلام چه خیانتها کرده است. اسرائیل که‏‎ ‎‏دشمن اسلام است، با مسلمین الآن در جنگ است، این از همان اول این را شناختند.‏‎[2]‎‏ از‏‎ ‎‏اول، از بیست و چند سال پیش از این، حدود سی سال، بیست و پنج سال پیش از این،‏‎ ‎‏اسرائیل را که در جنگ بود با مسلمین اینها به رسمیت شناختند! و ابتدایش بروز ندادند؛ و‏‎ ‎‏آخرش هم حالا  که می بینید که الآن یکی از افرادی که سینه می زند برای محمد‏‎ ‎‏رضاخان، برای بقای اوست، اسرائیل است که می گوید نفت ما از بین می رود؛ برای اینکه‏‎ ‎‏نفت او را اینها دارند می دهند؛ یعنی نفت بلاد مسلمین را می دهند به دشمن مسلمین که‏‎ ‎‏جنگ کند با مسلمین! یک همچو خائنی است این مردک! نفت ما را با تانکرهای‏‎ ‎‏خودشان، با وضع خودشان می رسانند به آنها؛ آنهایی که با همین نفت جنگ می کنند با‏‎ ‎‏مسلمین و غصب کردند زمینهای مسلمین را ـ عرض می کنم ـ همه چیز مسلمین را از بین‏‎ ‎‏بردند. فلسطین را چه کردند، بیت المقدس را غصب کردند. این یکی از خیانتهایی است‏‎ ‎‏که این مرد به اسلام و مسلمین کرده است که در ایران هم همین طور؛ این هم این‏‎ ‎‏فلسطینی ها. بهترین زمینِ ـ اینطوری که به من اطلاع داده اند ـ بهترین زمین ایران دست‏‎ ‎‏اسرائیلی هاست؛ بهترین زمین دست این یهودیهای اسرائیلی است که آنها کار می کنند‏‎ ‎‏باهاش و منافعش را آنها دارند می برند.‏

محرومیت روستاهاو چپاولگری خاندان شاه

‏     دهقانهای ما باید بیایند در تهران، زندگی شان آنطور باشد که گفته اند؛ و انسان تا نبیند،‏‎ ‎‏هر که نبیند و مطلب را نرود بررسی کند نمی فهمد چه خبر است؛ با اینها چه کرده اند. این‏‎ ‎‏مال خود تهرانش است و پایتخت! از اینجا وقتی بیرون بروید و در شهرهای دیگر و در‏

‏دهات دیگر بروید، آنجا چه خبر است! خدا می داند چه خبر است! آب ندارند؛ بهداری‏‎ ‎‏نیست. در خود روزنامه ها می نویسند بیست تا دِهْ هست که یک بهداری در آن نیست،‏‎ ‎‏یک طبیب ندارد؛ آب ندارند. در روزنامۀ اطلاعات یا کیهان یکوقتی بود ـ در چند سال‏‎ ‎‏پیش از این ـ که اینها از بی آبی، آنقدر بی آب هستند که صبح وقتی این بچه از خواب‏‎ ‎‏بیدار می شود تراخُم دارد، چشمش بسته است و ... کرده است که به هم بسته است،‏‎ ‎‏می خواهند چشمش را باز کنند، مادرش با بول این را ‏‏[‏‏شستشو‏‏]‏‏ می کند! می مالد تا این‏‎ ‎‏چشمش باز بشود! یک همچو زندگی ملت ما در دست این آدم دارد. پولها را می برند و‏‎ ‎‏در خارج برای خودشان ویلا درست می کنند.‏

‏     و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض می کنم که ـ نوشته بود به من، حالا در یک‏‎ ‎‏مجله ای بوده است که یادم نیست این را، نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی‏‎ ‎‏بود که برای من خواندند این را که ـ یک ویلایی برای خواهر این شاه (یک کدام از این‏‎ ‎‏خواهرانش) یک ویلایی خریده اند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که‏‎ ‎‏شش میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج، شش میلیون دلار خرج گلکاری‏‎ ‎‏آنجا شده! یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضاخان را می شناختیم وقتی که آمد‏‎ ‎‏اینجا یک آدم لختی بود؛ یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایانی که‏‎ ‎‏نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که‏‎ ‎‏قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمی دانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند!‏‎ ‎‏یعنی خوردند و درست نکردند.‏

ادارۀ مملکت به طریق صحیح

‏     ما الآن هیچ نداریم؛ ما لختیم؛ بیچاره! اگر این هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت‏‎ ‎‏بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند؛ اگر بتوانند. اگر ایشان برود زمین و‏‎ ‎‏زمان به هم می خورد! زمین و آسمان به هم می خورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم‏‎ ‎‏می خورد! کدام ثبات ناحیه به هم می خورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای‏

‏خلیج و اینها! ایشان با پول ملت ما برای حفظ منافع امریکا لشکر می فرستد که حفظ کنند‏‎ ‎‏آن خلیج و امثال ذلک را. اگر ایشان برود مملکت ما درست می شود، اداره می شود،‏‎ ‎‏صحیح اداره می شود. هر کس بیاید صحیح تر از این اداره می کند. اگر ایشان برود خلأ‏‎ ‎‏می شود؟! چه خلأی می شود؟ خوب یک دزدی برود، یک نفر آدم صحیح تر بیاید‏‎ ‎‏جایش، این خلأ است؟! یک صحیح، یک آدم صحیح تر می آید جایش. ما نداریم آدم‏‎ ‎‏صحیح؟ ایران اصلاً دیگر ندارد کسی را که جای آقای محمدرضاخان را بگیرد؟! ایشان‏‎ ‎‏چه می کند که دیگران نمی کنند؟ ایشان دزدی می کند، دیگری نمی کند! خلأ چیست؟‏‎ ‎‏اینها همه تبلیغاتی است که اینها می کنند. با هر زبانی که بتوانند تبلیغ می کنند که این را‏‎ ‎‏نگهش دارند و نگه داشتن هم برای این است که یک دستۀ داخلی می خواهند از قِبَل او‏‎ ‎‏بخورند. یک دسته ـ بیشترش هم خارجیها ـ می خواهند به توسط او منافع مملکت ما را‏‎ ‎‏ببرند و غارت کنند ما را. می خواهند بهتر از این کسی نیست که غارت کند، زیرا این‏‎ ‎‏نوکری است که از همۀ نوکرها بهتر است! اگر یک نوکر بهتر پیدا کنند فوراً این را کنارش‏‎ ‎‏می زنند لکن بهتر از این کسی نیست که نوکری کرده، و کهنه نوکر است این!‏

‏     البته کارْ بزرگ است، مشکل است لکن اهمیتش زیاد است؛ یعنی یک ملتی با یک‏‎ ‎‏قدرتهایی می خواهد مقابله کند. کارْ بزرگ است، مشکل هم است لکن برای این است که‏‎ ‎‏اسیر است در دست دیگران؛ می خواهد که این اسارت، قید اسارت را بشکند. کار مهم‏‎ ‎‏است؛ وقتی مهم است، ولو طولانی باشد ولو مشکل باشد، باید درست بشود. تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‎ ‎‏باران شما هستید؛ خوب، باشید! دیگر بالاخره باید یک کار بشود! شما آمدید یک‏‎ ‎‏تظاهری هم می کنید، یک روشنگری می کنید، خداوند توفیقتان بدهد، حالا باران هم‏‎ ‎‏می خورید! خوب بالاخره برای خداست، برای نجات ملت ایران است.‏

تبلیغ، تکلیف همگانی

‏     و همه تان مکلفید به اینکه ـ همه تان مکلفید به اینکه این تبلیغاتی که در خارج شده و‏‎ ‎‏دارد می شود و بعضِ از این روزنامه های خارجی از اینها ارتزاق می کنند و بر ضد ملت‏

‏ایران و بر وِفْق آقای محمدرضاخان چیز می نویسند، روشنگری کنید شماها در مقابل‏‎ ‎‏آنها. شما هم روشنگری کنید. شما هم به هر کس می رسید بگویید مسائل را که ایران‏‎ ‎‏وضعش اینطوری است. صدای ایران، نه از باب اینکه خیلی آزادی دادند صدایشان بلند‏‎ ‎‏است که ما آزادی می خواهیم! از باب این ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که آزادی ندارند. کی آزادی دارد؟‏‎ ‎‏مطبوعات ما الآن تعطیل است، چندین وقت است که تعطیل است؛ چرا تعطیل است؟‏‎ ‎‏برای اینکه سانسور است. می گویند سانسور نباید باشد. هر جا را می روی الآن تعطیل‏‎ ‎‏است، هر جا را می روی اعتصاب است برای اینکه مردم می بینند که دارد از بین می رود‏‎ ‎‏یک مملکتی در دست اینها. ادارات مطلعند که چه می گذرد، منتها بیچاره ها نمی توانستند‏‎ ‎‏صحبت کنند حالا؛ حالا اعتصاب می کنند. هر جا بروی اعتصاب است. مریضخانه‏‎ ‎‏اعتصاب است، طبیب اعتصاب است، در دادگستری ـ نمی دانم ـ وکیل اعتصاب می کند،‏‎ ‎‏قاضی اعتصاب می کند؛ هر جا بروی اعتصاب است. برق اعتصاب است؛ همه چیز‏‎ ‎‏اعتصاب است؛ چرا؟ خیلی در رفاه هستند که اعتصاب می کنند؟! خیلی کارشان خوب‏‎ ‎‏است و آزاد هستند؟! آزادی زیاد به ایشان دادند ـ به قول کارتر ـ که اینها همه در اعتصاب‏‎ ‎‏هستند و در زحمت هستند؟! یا نه، می بینند که اعتصاب بکنند یک مدتی، یک مدتی فلج‏‎ ‎‏کنند این کارها را، بهتر از این است که اعتصاب نکنند و همیشه گرفتار باشند. باید‏‎ ‎‏اعتصاب بکنند تا اینکه رفع بشود این گرفتاریها. ما همه مکلف هستیم مثل همه، یعنی باید‏‎ ‎‏همۀ ما دنبال مطلب باشیم و بتوانیم با روزنامه نگارها مصاحبه کنیم؛ مسائل ایران را‏‎ ‎‏بگوییم. نتوانیم مصاحبه کنیم، رفقا داریم در امریکا، در اینجا، در انگلستان، در هر جا‏‎ ‎‏رفقا داریم، آشناها داریم، در بین آشناها بایستیم بگوییم. چند نفر ایستاده اند توی‏‎ ‎‏مدرسه دارند با هم صحبت می کنند، شما هم بگویید آقا مسئلۀ ایران این است، درد‏‎ ‎‏ایرانی هایی که الآن قیام کرده اند این است، خیانتهایی که این مردک کرده است به مردم‏‎ ‎‏این است نه این روزنامه ها یا مجلاتی که در خارج بعضی وقتها منتشر می شود و بر ضد‏‎ ‎‏ایران صحبت می کند. این مسائل نیست. مسائل این است که این دارد همۀ حیثیت ایران را‏‎ ‎‏به باد می دهد، و تا حالا به باد داده.‏


‏     ایرانْ آزادی ‏‏[‏‏می خواهد‏‏]‏‏؛ همۀ مردم دارند داد می کنند ما آزادی می خواهیم، ما‏‎ ‎‏استقلال می خواهیم، ما حکومت عدل می خواهیم، حکومت اسلامی می خواهیم.‏‎ ‎‏حکومت اسلامی حکومت عدل است؛ دیگر این دزدیها تویش نیست. اگر یک‏‎ ‎‏حکومت عادل صحیح پیدا بشود، همه چیز ما اداره می شود.‏

‏     ان شاءالله خداوند همه تان را توفیق بدهد؛ موفق باشید، سلامت باشید. من از اینکه باز‏‎ ‎‏تکرار می کنم، از اینکه آقایان می آیند اینجا از راههای دور و ما یک جایی که آنها را‏‎ ‎‏پذیرایی کنیم نداریم معذرت می خواهم. خدا همه تان را حفظ کند. موفق باشید‏‎ ‎‏ان شاءالله .‏

‎ ‎

  • ـ لاشۀ حیواناتی که ذبح شرعی نشده اند.
  • ـ شاه در 1339 ه . ش. رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخت.