مجله نوجوان 13 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 13 صفحه 17

بازارها و بازارچههای تهران قدیم معروفترین بازار تهران قدیم، بازار کنار خندق بود که خندقهای پایتخت در کنار آن قرار داشت. این بازار علاوه بر اینکه بزرگترین محل کسب و تجارت پایتخت بود، گردشگاه مناسبی برای بیکارهها و جای ملاقات مردمی بود که میخواستند اخبار روز را از دیگران بشنوند. به علاوه شایعهها و یک کلاغ و چهل کلاغها هم عمدتاً از همین محل پخش میشد. بازار دیگر تهران بازار حراج بود. در این بازار اجناس عمده را به قیمتهای پایین میفروختند و به علت سست بودن وضع مالی ایران در زمان قاجاریه اغلب مواردی پیش میآمد که دولت برای پرداختن حقوق کارمندهایش مجبور میشد اموال دولتی را در این بازار به حراج بگذارد ولی جالبترین بازار تهران قدیم، بازار کفنفروشها بود. در این بازار انواع کفن کربلایی، مشهدی،قمی و کفنهایی که روی آنها آیات قرآن نوشته شده بود به فروش میرفت. آن روزها تربیت اسب بین اعیان و اشراف و نگهداری الاغ بین تجار و مردم عادی مرسوم بود. به همین دلیل یکی از بازارهای پررونق تهران قدیم، بازار پالاندوزها بود که لباس چهارپایان محترم را تأمین میکرد. پایینتر از بازار پالاندوزها بازار بیسقفی وجود داشت که به آن بازار مالفروشها میگفتند. این بازار پر از قهوهخانه بود و کسانی که میخواستند اسب، قاطر، الاغ و یا شتر بخرند به این بازار مراجعه میکردند. آنها حیوان مورد نظرشان را به دقت معاینه میکردند و دندانهایشان را میشمردند. سپس برای امتحان، سوارش میشدند و بعد از اینکه آن را میپسندیدند، گفتگویشان برای معامله شروع میشد و وقتی به توافق میرسیدند، پول را میدادند و سوار حیوان مزبور شده و میرفتند. به جز این بازار، بازار دیگری که به عرضه حیوان زنده میپرداخت، بازار مرغ فروشها بود که در آنجا مرغها و جوجهها را داخل سبدهای استوانهای میگذاشتند و میفروختند. در ایان بازار تخممرغ خام عرضه میشد. از دیگر بازارهای تهران قدیم میتوان به بازارچه زعفران باجی و بازار امیر اشاره کرد. آبرسانی در تهران قدیم های خوشا آب لولهکشی! ولی در تهران قدیم که داریم دربارهاش حرف میزنیم، خانهها و محلههای تهران کجا و آب پاکیزه کجا. آن زمان سقاها با مشکهای آب به سراغ خانهها میرفتند و بعد از گذر زمانی، بشکههای آب جایگزین مشکها شد. این بشکههای آب را با اسب و الاغ میکشیدند و به در خانهها میبردند. در بیشتر خانهها آبانبارهای کوچک و بزرگی وجود داشت که در اواخر شب آب نهرها و جویها را در آنها میانداختند. بلدیه شهر یا همان شهرداری خودمان مأمورانی داشت که مسئول به جریان انداختن آب و تقسیم عادلانه آن در جویهای شهر بودند. گاهی وقتها همین آقایان مأمور که به آنها میراب میگفتند، از اعضای خانوادهای دلخوری پیدا میکردند و با بهانههای مختلف مانع جاری شدن آب به سمت آن خانه میشدند. از آن بدتر گاهی در کوچهها و محلهها بر سر نوبت آب، جنگهای خونینی در میگرفت.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 13صفحه 17