مجله نوجوان 33 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 33 صفحه 4

گزارش برگزاری نخستین نشست تابستانی در مجله دوست نوجوانان از ماست که با ماست! کاوه کهن در یکی از جمعه های گرم تابستان یکی از نشستهای مهم و تاریخی فرهیختگان ادبیات کودک و نوجوان در دفتر مجله دوست نوجوان به وقوع پیوست. در این حادثه آب دوغ خیاری که هیج کدام تلفات مطلبی و نشریه ای به جای نگذاشت ، تصمیمات بسیار مهمی برای خردسالان 14 تا 19 سال گرفته شد. گزارشی که می خوانید بخشی از بخشهای غیرمحرمانه جلسات است که بارها در روزنامه ها و خبرگزاری های بین المللی موردتوجه قرار گرفته است. یکی بود ، دو تا نبود. از غذا ابتدا ما گرسنه بودیم. شاید هم نبودیم. البته یک دلیل دیگری داشت که جناب آقای «بلند مرتبه سردبیر دوم» به ما زنگید که فلانی ، جمعه صبحانه ، ناهار و ایضا شام نخور که در دفتر بخور و نخور است. حالا چرایش را عرض می کنم. (این دفعه) از قضا خانم «چینش مند» به شکرانه رفع کسالت و بازگشت به جزیره دوست نوجوان D (این جزیره فقط به کمپانی بر و بچه های دوست نوجوان مربوط است و به هیچ وجه من الطریقی به هیشکی نمی فروشیمش) قرار بود ما را به یک عصرانه بی بهانه دعوت کنند. سعادت و بخت ما را یار بود و ساعت دو و سی دقیقه و پانزده ثانیه ، مقارن با آفتاب شدید تابستان خانه را رها کرده به سمت دفتر تاختیم. ساعت 4 در دفتر بسیار بسیار بسیار بزرگمان ، در همان بن بست ذکاء. آقای بلند مرتبه سردبیر دوم به همراه «دبیر هیات لوازم التحریر اینا» حضور به هم رسانده بودند. یک آقای دیگر هم آمده بود که مثل بقیه غیرجزیره ایها مطلبهای خوب می آورند و ما هم چاپ نمی کنیم! از آنجایی که ما کلاس گزارش نویسی را غیرحضوری گذراندیم و جلسه های آخر را یک خط در میان درس خواندیم بنابراین ببخشید که این مطالب شرحه شرحه است. خلاصه ساعت 5 خانم چینش مند که کار سترگ چیدن حروف مجله را برعهده دارند با کلی وسایل شرمنده کننده ما ، وارد شدند که بانوگری خود را بر همگان واضح و مبرهن تر کنند. ماست + دوغ+ آب + گردو+کشمش و ... شد یک آبدوغ خیار جانانه تابستان مهار کن که در ظروفی بسیار شیک و قرمز برای تماشاچیان محترم سرو شد. حضور ، غیاب آقایی که اگرچه مثل فامیلی اش جوان است اما چه می شود کرد که دشمن فامیل در فامیل ما حساب می شود. ایشان که به تازگی متعهد یا همان متاهل شده اند به همراه همسرشان حضور یافته ، آقای مدیر هنرمندی به همراه خانواده محترم ، آقای سردبیر دوم هم که بودند. آقای «چه جوری بگم» مدیر اجرایی مجله و جوان روزنامه ورز آقای ترنس لیتر (ببخشید دیلماج) نیز در جمع ما حضور داشتند. ظرفها چیده می شد و ما که برای دیدار یکدیگر آمده بودیم به صورت مجمع الجزایر دو نفری یا بیشتر راجع به چینی های اقدس خانم و وضعیت بنزین در اسکاندیناوی و خراب شدن دو شاخه پرینتر صحبت کردیم. سردبیر بلند مرتبه دوم گفت که نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 33صفحه 4